برگزاری جلسه کمیته مبانی نظری اسلام
جلسه کمیته مبانی نظری اسلام با حضور آقایان کاملان، شریعتمداری، مرادی، بیات، قنبری و مهجور در تاریخ 11 دیماه 99 در پژوهشکده اندیشه دینی معاصر برگزار شد. در این جلسه دکتر مرادی بحث خود را با عنوان «نوگرایی در تفسیر متن مقدس» ارائه کردند.
از نظر دکتر مرادی نوگرایی دینی و یا نوگرایی در تفسیر را میتوان ارائهی تعریفی نو از آموزههای دینی شمرد به گونهای که دین با عقلانیت و تجربیات تازه در هر عصر سازگار باشد. آغاز نواندیشی دینی دقیقا معلوم نیست اما میتوان گفت دائما در حال گسترش است و مصداقهای تازه به تازه پیدا میکند. در دوران معاصر قدری پیش از مشروطه یوسف خان مستشار الدوله در کتاب «یک کلمه» از آیات قران بهره میبرد تا مفاهیم مدرن سیاسی و اجتماعی را بر قرآن منطبق سازد و با ارائهی قرائت تازهای از دین، بتوان جامعه را با فضای مدرن سازگار کرد.
نوگرایی دینی، نوگرایی اسلامی، مدرنیسم اسلامی ، نواندیشی دینی، نوگرایی در تفسیر، اصطلاحاتی هستند که امروز در عرصه مطالعات دینی و تفسیری به چشم میخورند، و بحث پیرامون آنها همواره گستردهتر از پیش مطرح میشود. این اصطلاحها در برابر نگاه سنتی به دین، و تفسیر سنتی به کار می روند. تفسیر سنتی با جمود بر سنتهای رایج و پافشاری بر داشتههای موجود و یا داشتههای پیشینیان در عرصه دین و در چارچوب نگاه به گذشته و ظواهر نصوص است. نوگرایی دینی و یا نوگرایی در تفسیر را میتوان ارائه تعریفی نو از آموزههای دینی و سازگار با تجربیات نو در هر عصر و سازگار با عقلانیت شمرد. نمیتوان به روشنی از آغاز نوگرایی در تفسیر متون دینی سخن به میان آورد. تاریخ اندیشه دینی و تفسیر متون دینی ، نشان میدهد که چنین مقولهای همواره کم و بیش مطرح بوده است.
اما با همان نگاه به تاریخ اندیشه دینی، این نیز به دست می آید که نواندیشی یا نوگرایی، رو به تزاید گذاشته است. رویکرد به نوآوری یا نوگرایی در تفسیر دین، بر اساس نیازهای هر دورانی شکل گرفته است. دورانی که نیاز به مباحث حقوقی احساس میشده، نوآوری در فقه گسترده یافته و چارچوبهای نظری آن ساخته شده است، و در دورانهایی حوزه عقیده، نیاز به بازسازی داشته، در کلام و عقاید به نوآوری پرداخته شده است. هر چه زمان رو به جلوتر آمده، عقاید عقلانیتر شده و میتوان گفت که به تدریج از متون نقلی فاصله گرفته است. با توجه به این واقعیتهای تاریخی، نوگرایی گویی همزارد اندیشه دینی شده و از آن جداناپذیر شده است.
این پژوهش بر آن است که این موضوع را مفهومشناسی کند و ابعاد، ضرورتها و شاخصهای نوگرایی در تفسیر را بکاود و بررسد. ضرورت این پژوهش از آنجایی است که نوگرایی، از یک سو، به مثابه یک ضرورت دیده میشود، و از سوی دیگر، ممکن است به خروج از دایره دینداری منجر شود، و تفسیرهای بیقاعده و بدون رعایت اصول و ضوابط که معادل بدعت و انحراف و تفسیر به رأی شمرده میشوند ، سر بر آورد.. تفسیرهایی که برخی از آنها، به تفسیر الحادی یا مادی یا انحرافی یاد میکنند. در این باره د ر میان مسلمانان عر ب کارهای نسبتا قابل توجهی صورت گرفته ولی در ایران ، کمتر به آن پرداخته شده است.
متون دینی، آن دسته از متون مکتوبی هستند که از منابع و مصادر نخست دین، یعنی خدا یا پیامبر و یا دیگر مراجع اولیۀ دینی، سرچشمه گرفتهاند. تفسیرپذیری و نیز نیازمندی این متون به تفسیر، مفروض است، و با این وصف، و با توجه به تاریخ تفسیر متون دینی و تبدیل شدن آن به سنتی مستمر و مقبول در میان عموم دینداران، از یک سو، و سیال بودن تفسیر و قابل انطباق بودن آموزههای دینی با برخی دستاوردهای بشری، و متغیر و نیز متحول شدن ادبیات و پیدایی گفتمانهایی، این سؤالهای بنیادین را پیش رو مینهد.
1. آیا متون دینی میتوانند تفسیری نو داشته باشند؟
2. ماهیت نو بودن تفسیر متون به چیست؟
3. شاخص نو بودن تفسیر و نیز میزان اعتبار آن چه دروندینی و چه بروندینی با چیست ؟
برای روشن شدن ضرورت پرداختن به پرسشهای یاد شده، باید ابتدا این پرسش را با دقت باید تبیین کرد که: دین یک گفتمان صامت و ثابت و تغییرناپذیر در طول زمان است، و دینداران باید تابع آن باشند، یا دین مجموعهای از آموزههای عقلایی است که قداست الوهی پیدا کرده است و یا قداست الوهی دارد؟
به نظر میرسد تا این پرسش پاسخ روشنی نگیرد، پرداختن به پرسشهای یاد شده بر بنایی استوار نیست و همواره با لغزشهایی همراه خواهد بود .از این رو که اگر دلیلهای دروندینی و یا بروندینی اثبات کنند که دین، مجموعه آموزههایی است که از سوی خدا نازل شده و یا صاحبان تجربۀ الوهی ارائه کرده اند، و سعادت این جهان و آن جهانی بشر در گرو تبعیت بی چون و چرا از آنها است، عبور از آنها و یا هر گونه تأویل از آن متون، گمراهی و بدعتآمیز است و منجر به کفر میشود. چنان که مبنای سلفیان چنین است. در این نگاه، دین، دستورهایی است که حیات طیب بشری، مرهون آن است، و بی آن، جز جهنم این جهانی و یا آن جهانی نخواهد بود .
اما اگر، دین و آموزههای آن را مجموعهای بدانیم که خرد جمعی و سیرۀ عقلا بدان دست یافته و پارهای را هم پیامبران به آنها افزودهاند، و چون به خدا منسوب شده، از قداست برخوردار شده است، میتوان نگاه متفاوتی به آن داشت، در این صورت، دین، هم محصول خرد جمعی است و هم محصول فهم عقلانی. چنانکه در سادهترین نگاه، وقتی از اجتهاد در فقه سخن به میان میآید، این عقل فقیه است که با رعایت و به کار گرفتن اصول و قواعدی، و پابند قطعی نبودن به نصوص و ظواهر، احکام را تولید میکند. احکام اجتهادی در یک کلام، محصول عقل و نص است. و شاید در جاهایی تنها محصول عقل. نیز باورهایی که عموماً متکلمان برای اهل دین میسازند و در میان اهل دیانت رواج مییابد، لزوماً محصول نصوص نیستند، بلکه اولا محصول عقلند ، و ثانیاً با همان محصولات هم ، سراغ تفسیر پارهای از متون میروند و متون را با دستاورد کلامی عقل، تفسیر و به تعبیر دقیقتر، تأویل میکنند. محصول این تأویل ، باور و عقیدۀ دیندار را میسازد . این نگاه هم، دید و عمل طیفی از عالمان دینی است .
در اینجا، مفروض گرفته میشود که دین، گفتمان مجزایی از رهاوردهای عقلایی نیست، و بر اساس نیازهای روحی و مادی انسان ، شکل گرفته و مورد تأیید پیامبران قرار گرفته است .
با این نگاه، اکنون، میتوان دربارۀ تفسیر نو از متون دینی سخن گفت. دلایل نوگرایی در تفسیر، هم میتواند دروندینی و هم بیروندینی باشد. روایتهایی در منابع اسلامی وجود دارد که در آنها از تجدید دین در هر یک صد سال یک بار سخن گفتهاند: إن الله یبعث إلی هذه الأمة علی رأس کل مائة سنة من یجدد لها دینها (المستدرک علی الصحیحین، ج 19، ص 496) در متون دینی، اطلاعات گستردهای وجود دارد که نشان میدهد الگوی ثابت و بی برو برگشتی در دنیداری وجود ندارد؛ و دینداران به حسب توانشان، موظف به انجام تکلیف هستند. منظور از توان دینداران، توان بدنی و میزان فهم آنان است. یعنی ممکن است در یک شهر و همزمان، مکلفانی به تکلیفهای گوناگونی از یک تکلیف عمل کنند .
به علاوه، سنت عملی دینپژوهان و فقیهان و مفسران و شارحان و متکلمان، باز کردن باب جدید در حوزۀ دانش مربوط به خود است. و از این رو، دانشهای اسلامی مدام در حال متورم و یا حجیم و گسترده شدن هستند .
نو بودن تفسیر دینی چیست؟
از آنجایی که نو بودن امری نسبی است، و هر تازهای در نسبتسنجی با سخنان موجود، نو تلقی میشود، نو بودن را میتوان تفسیر جدیدی دانست که کاملاً با رهاورد نوی بشری سازگار نباشد، و گذشتهگرا باشد. چنانکه تفسیر سلفی در برابر تفسیرهای مختلف قرنهای 3 و 4 هجری، تازه بود. اما تازهای که کاملاً به گذشته بر میگشت.
نو در مقابل گذشته است، و منبطق بودن رهاوردهای نو در برابر گذشته. در این نگاه، نو یعنی تطبیق با زیست نوی بشری.گویی در این بحث، منظور از نو، یا نوگرایی، این است. چنانکه در روزگار طرح دین تازه، یعنی اسلام، مخالفان، با نو بودن آن مخالفت میکردند و آن را خلاف گذشتهشان میدانستند. و قرآن هم چنان اندیشههایی را عقب و بازگشت به عقب تلقی کرده ست: یردوکم علی أعقابکم .
اسلام و قرآن، بر پایۀ گزارشهای تاریخی، خود یک نوگرایی بود که سنت جامعۀ جزیره را به هم زد و طرحی نو درانداخت. اما آیا وقتی پیروان آن حاکم شدند، و قرائتشان را از آنها ارائه دادند، دیگر نوگرایی به پایان رسیده بود و هیچ اتفاق تازهای پذیرفتنی نبود و نیست؟ تفسیر نو از دین، در برابر جمود بر نص قرار دارد. منظور از نص در اینجا، نص اصولی نیست، بلکه متن و مدلول ظاهری آن است .
نمودها و راههای نوگرایی در تفسیر
برای نوگرایی با توجه به تجربۀ تفسیرهای دین، و رعایت انضباط زبانی، میتوان راهکارهایی را مطرح کرد. ارائۀ چنین راهکارهایی برای پرهیز از شلختگی تفسیر، و یا بی قاعدگی آن، و یا غیر قابل دفاع بودنش، امری ضروری است. به نظر میرسد که موارد زیر برای نوگرایی در تفسیر ، میتوانند راهکارهای قابل دفاعی باشند :
1. تطبیق بر رهاوردهای تجربی در عرصههای گوناگون
2. کشف مقاصد، و تفسیر مقاصدی
3. تأویل ناسازگاریها
پس از ارائهی بحث، دکتر شریعتمداری نکاتی را به عنوان نکات مکمل بحث برشمرد. از جمله مشخص کردن یک نقطهی شروع تاریخی در نوگرایی در تفسیر؛ دیگر آنکه جریانها را هم اگر بتوان از هم جدا کرد و تعدادشان را مشخص کرد میتوان شفافیت بیشتری در این مسأله ایجاد کرد. همچنین خوب است در این پژوهش محدودهی جغرافیایی بحث نیز مشخص باشد. چه بسا بهتر است از بحث تاریخی به سرعت عبور شود و از تفاوت بین نواندیشی با روشنفکری و جزماندیشی نیز بحث شود.
سپس استاد کاملان به این مسأله پرداخت که پاسخ به برخی از پرسشها در چنین بحثی اهمیت دارد. به عنوان نمونه آیا ما میتوانیم شرایط مختلف را در رویکردهای عقلانی تفسیری در نظر نگیریم؟ مثلا اگر شما در حوزهی فلسفه نگاه کنید این سؤال مهمی است که آیا مشائین امروزی واقعا مانند ابنسینا هستند یا نه؟ مطمئناً عقلانیت شکلهای مختلفی دارد. در تفسیر نیز خوب است مشخص شود که رویکردهای مختلف چه علل و عواملی دارند؟ شیخ طوسی و علامه طباطبایی هر دو تفسیر میتویسند. اما علت چیست که اینقدر تفاوت دارند؟ فیلسوف متکلمانی که همه مشائی هستند در غرب و شرق جهان اسلام، اینهمه تفاوتی که وجود دارد چه اسباب و عللی دارد؟
دکتر قنبری در ادامه بحث متذکر شد که معنای لغوی نوگرایی را باید از معنای اصطلاحی آن جدا کرد. نوگرایی در تفسیر باید با یک رویکرد مدرن باشد تا بتوانیم به دنبال نمایندگان آن بگردیم. دو معیاری که در یک تفسیر نوگرایانه باید وجود داشته باشد، یکی پذیرش علوم و رشتههای علمی جدید است که از پارادایم گذشته عبور کرده باشند و دیگری تجدید نظر در مبانی نظریای است که تا دیروز درباره فهم متن دینی وجود داشت. کسانی که میخواهند متن دینی را بفهمند به لحاظ تاریخی در نگاه مدرن سه دوره یا دو دوره را پشت سر گذاشته اند: اینها در مرحله اول احیاگرند، در مرحله دوم پس از آنها مشغول بازسازی تفکر دینیاند و پس از این دو در مرحله سوم نه تنها تفکر دینی را بازسازی میکنند بلکه مشغول بازسازی متن دینیاند. بنابراین در مقولهی نواندیشی در تفسیر متون دینی توجه به این مسائل ضروری است.
دکتر بیات در ادامه بحث پیشنهاد دادکه در این بحث بهتر است جناب دکتر مرادی صرفا به توصیف بپردازند و از تحلیل صرف نظر کنند؛ و تحلیل را در مقاله و پژوهشی دیگر دنبال کنند. بنابراین نشان دادن اینکه تفاسیر در دورههای مختلف که متفاوت شدهاند تحت چه مسائلی متفاوت شدهاند، اهمیت محوری خواهد داشت. مثلا نشان داده شود که علامه طباطبایی آیاتی همچون یخرج من بین الصلب و الترائب را چگونه تحت تأثیر مسایل جدید میفهمیدهاند. چنین پژوهشی را بهتر است با عنوان تحول و تطور تفسیر قرآن بنامید و بحث از نوگرایی و مشخصههای آن را در پژوهش دیگری پی بگیرید.
دکتر مهجور با تأکید بر مسألهی عقلانیت به عنوان محور بحثهای نواندیشانهی دینی، مشخص کردن تطور محتوای عقلانیت را در تفسیرهای مختلفی که بر قرآن نوشته شده است، پر اهمیت خواند. به عنوان مثال در یک دوره در نظر گرفتن یافتههای جدید علوم تجربی در فهم و تفسیر آیات قرآن به معنای تفسیر نوگرایانه و عقلانی شناخته میشود؛ اما در زمانی دیگر، لحاظ کردن مقدمات جامعهشناسانه و تاریخپژوهانه را به عنوان تفسیر عقلانی و نواندیشانه در نظر میگیرند. همچنین با رونقگرفتن بحثهای ایمانگروانه در فهم دین، ممکن است برخی از تفسیرهایی که در گذشته صرفا به عنوان تفسیرهای عرفانی تلقی میشده، دوباره در شکل تازهای به عنوان تفسیر تازه بر قرآن مطرح شود.
: