چکیده:
هدف این مقاله بررسی فلسفه سیاسی فارابی، برای یافتن ایده یا طرح و یا توجیهی برای ایران امروز و نظام جمهوری اسلامی است. مقاله با استفاده از تحلیل و تفسیر آثار فارابی نتیجه میگیرد: الف) بر پایه تقدّم ذاتی و رتبی اجتماع بر حکومت و ب) از مفهوم تعقل در فلسفه سیاسی فارابی، گونهای مردمسالاری و قواعد و ساختارهای مردمسالارانه برای مشارکت مردم و نهادهای اجتماعی در تصمیمسازی و تصمیمگیری و... قابل استنباط است. نتایج مقاله میتواند برای سیاستگذاریها و برنامهریزیهای سیاسی و اجتماعی در ایران امروز و نظام جمهوری اسلامی مفید باشد.
واژگان کلیدی:
فلسفه سیاسی، فارابی، اجتماع، تعقل، جمهوری اسلامی، مردمسالاری
مقدمه
دستاورد اندیشمندانی مانند فارابی، میراث مشترک بشری است و میتواند به طرح پرسشهای جدید و یا تلاش برای یافتن پاسخهای جدید و یا پردازش دیدگاههای جدید در اندیشه سیاسی بیانجامد . تحولات و نهادهای اجتماعی سیاسی، در ارتباط با فکر و اندیشه و متأثر از آن هستند. ازین رو بهره گرفتن از فلسفه سیاسی فارابی برای ایران امروز یک ضرورت است.
در این گفتار به فلسفه سیاسی فارابی میپردازیم و امکانات آن را برای تحولات و نهادهای اجتماعی سیاسی جمهوری اسلامی بررسی میکنیم. بنابراین در این گفتار، پرسش آن است که فلسفه سیاسی فارابی برای ایران امروز ما و نظام جمهوری اسلامی چه دستاورد و یا فایدهای دارد؟ برای پاسخ به این پرسش، نخست فلسفه سیاسی و فلسفه سیاسی فارابی و سپس دو موضوع اجتماع و حکومت را در فلسفه سیاسی فارابی بررسی میکنیم.
ترتیب گفتار
در این گفتار پس از اشاره به اهمیت نظریهپردازی و تأثیر اندیشه و فلسفه سیاسی در تحولات و نهادهای سیاسی، فلسفه سیاسی، به عنوان یک دیسیپلین دانشی، از منظر فارابی و ابن سینا توضیح داده شده است. در ادامه در بحث و بررسی فلسفه سیاسی فارابی، روش فلسفه سیاسی وی استنتاج و بر پایه این روش، فلسفه سیاسی او بازخوانی شده، سپس موضوع اجتماع و حکومت در فلسفه سیاسی فارابی تحلیل و بررسی شده و با توجه به وضعیت کنونی جمهوری اسلامی، بر پایه این فلسفه سیاسی و در چارچوب آن، مفاهیم «ریاست سنت» و «تقدم اجتماع بر حکومت» و مفهوم «تعقل»، بررسی و امکان مردمسالاری دینی و نهادهایی مانند مجلس شورا، مجمع تشخیص مصلحت و ولایت فقیه بر پایه مفهوم تعقل توضیح داده شده است. بدین ترتیب از مفهوم تعقل در فلسفه سیاسی میتوان نوعی مردمسالاری و برخی نهادهای مردمسالار را استفاده کرد؛ چنانکه از مفهوم اجتماع، میتوان محوریت اجتماع و ارجاع حکومت به اجتماع و از مفهوم ریاست سنت، میتوان ولایت فقیه و از مفهوم فقه و فقیه در آثار فارابی، میتوان شرایط و وظایف فقیه و رئیس سنت را استنتاج کرد.
فلسفه سیاسی چیست؟
از نظر فارابی، فلسفه سیاسی علم قیاسی و برهانی به موجودات سیاسی است . فلسفه سیاسی شامل معرفت به اموری است که زیباییها را برای مدینه فراهم میآورد. چنین معرفتی قدرت به دست آوردن و حفظ اشیاء زیبا را برای اهل مدینه پدید میآورد. فلسفه سیاسی از دو چیز پژوهش میکند: اول سعادت و دوم افعال و اخلاق لازم برای آبادانی این دنیا و سعادت در حیات دیگر .
از نظر ابن سینا فلسفه سیاسی درباره آرایی است که به کار بستن آن آراء، مشارکت در اجتماع و سیاست را تنظیم میکند تا مردمان برای مصالح بدنی و مادی و بقای نوع با یکدیگر همکاری کنند و خیر این جهان و آن جهان را به دست آورند. بنابر تفسیر و تحلیلی که ابن سینا ارائه کرده، بخشی از فلسفه سیاسی مربوط به مُلک و فرمانروایی و بخشی متعلق به نبوت و شریعت است. بخش اخیر درباره وحی و نبوت و شریعت و فلسفه شریعت پژوهش میکند. بدین ترتیب ابن سینا مباحث مربوط به وحی و نبوت و شریعت را به درون فلسفه سیاسی برده و آن را در درون فلسفه سیاسی بحث و بررسی کرده است. بر خلاف این پنداشت که ابن سینا فلسفه سیاسی را ذیل نبوت برده است، در واقع ابن سینا چنانکه مقاله دهم الهیات الشفاء هم نشان میدهد، نبوت را ذیل فلسفه سیاسی قرار داده است. در هر صورت، بنا بر تفسیر و تحلیل ابن سینا، در رساله اقسام العلوم العقلیة، بحث از وحی و نبوت و شریعت در حوزه دانشی فلسفه سیاسی قرار دارد.
فلسفه سیاسی فارابی
محور فلسفه سیاسی فارابی، موضوع وحی و پیامبری است. در تبیین فارابی از موضوع وحی و پیامبری، سیره پیامبر خاتم(ص)، نقش پُررنگی دارد. جهانشناسی و انسانشناسی فارابی هم در همین رابطه، قابل بازخوانی است. در وحی، حقیقت انسان که ناطقه نظری اوست با فرا رفتن از درگیریهای متخیله با داده-های حواس و... و اشراف بر متخیله، با عقل فعال ارتباط مییابد یا با او یکی میشود. در این یگانگی پیامبر با عقل فعال، نفس قدسی نبوی، فیض الهی را دفعة واحده و بدون ترتیب قیاسی، پذیرا میشود و به تعبیر ابن سینا، کمالی در پیامبر تحقق پیدا میکند، یک کمال وجودی که لازمه آن دریافت معلومات و معقولات به صورت عقل بسیط است که به تدریج با رویدادها و حوادث و اتفاقات، تبدیل به عقل تفصیلی میشود. در چنان مقامی که مقام مجردات است، کلام بیمعناست؛ زیرا کلام برای انتقال مافیالضمیر خود به دیگری است و زمانی که دو ضمیر یگانه میشوند، انتقال مافیالضمیر به واسطه کلام، معنا ندارد.
در تحلیل فارابی، پیامبر در دریافت وحی، نخست فیلسوف است؛ یعنی حقایق الهی را با ناطقه، به صورت کلیات، دریافت میکند و سپس پیامبر است؛ یعنی حقایقی را که با ناطقه دریافت کرده، با تصرف متخیله، به صورت مثالات، محاکات مییابد. نسبتی که فارابی بدین ترتیب میان فیلسوف و پیامبر ترسیم کرده به نسبت خاصی میان فلسفه و دین میانجامد. دین، تحت فلسفه است و دین صحیح به فلسفه صحیح و دین باطل به فلسفه باطل منتهی میشود. بنابراین دین دارای هسته عقلانی بوده و هسته عقلانی یاد شده به تناسب شرایط زمانی، مکانی، فرهنگی، تمدنی و اجتماعی صورتهای متفاوتی مییابد. این چنین است که امکان دارد دو دین صحیح که به فلسفه صحیح واحدی ختم میشوند، در ظرف شرایط متفاوت، متفاوت به نظر آیند؛ طوری که مؤمنان به آن دو دین، دین یکدیگر را باطل بیانگارند؛ در حالی که فیلسوف با توجه به هسته عقلانی مشترک که در شرایط متفاوت، صورتهای متفاوت یافته است، هر دو را صحیح و تفاوت آنها را به تفاوت ظروف یا مثالات و محاکات ناشی از شرایط متفاوت فرهنگی و اجتماعی برمی-گرداند.
حاصل تحلیل فارابی این است که لازم است حقیقت ثابت دینی را در درون اَشکال و صور متفاوت و متنوع و پویای دینی ببینیم و درک کنیم و از سوی دیگر از ثبات صورت دینی بر حذر باشیم. بدین معنا که لازم است با تحول شرایط اجتماعی و تمدنی و ...، قانونگذاری متفاوتی داشته باشیم. این قانونگذاری متفاوت، با لحاظ مقاصد دینی و حقایق کلی عقلی یا هسته عقلانی و فلسفی دین، انجام میگیرد. تطبیق حقایق کلی عقلی فلسفی با شرایط دگرگون و متفاوت، در شخص فیلسوف با قوه تعقل انجام میپذیرد. تطبیق حقایق کلی عقلی در مورد پیامبر(ص) با مثالات و محاکات، در انتقال حقایق، توسط متخیله تحقق پیدا میکند.
روش تفسیری فارابی
تحلیل و تصویری که فارابی از وحی ارائه کرده، روش تفسیری مناسب خود را به همراه دارد. اگر احکام جزئی و حقایقی که متن وحیانی ارائه میکند، به احکام کلی و حقایق عقلی برمیگردد، در این صورت در تفسیر متن وحیانی نیز باید آن احکام و حقایق کلی عقلی را مورد توجه قرار دهیم و به تناسب شرایط اجتماعی و فرهنگی جدید آن حقایق را توضیح داده و عرضه کنیم. چنین روش تفسیری از ابن سینا و نصیرالدین طوسی و صدرالمتألهین نیز قابل دریافت است. برای نمونه صدرالمتألهین برای متن وحیانی چهار منزل برشمرده است: منزل اول آن، ظاهر و قشر کتاب است که برای قشریون است؛ منزل دوم معانی و مصادیق جزئی حسی متغیر الفاظ است؛ منزل سوم معانی کلی عقلی ثابت الفاظ است و منزل چهارم آن در مقام واحدیت یا احدیت است. فیلسوف در پی دستیابی به مرتبه سوم متن وحیانی یعنی معانی کلی عقلی ثابت آن است.
قابل توجه است که معمول فیلسوفان، تطبیق معانی کلی عقلی ثابت با مقتضیات زمان و مکان و صورت جزئی کنونی آن را چندان مورد بحث و پژوهش قرار ندادهاند و شاید آن را به جهت جزئیت، خارج از بحث کلی فلسفی شمردهاند؛ چنانکه فارابی نیز تطبیق یاد شده را به «تعقل» ارجاع داده است.
روش فلسفه سیاسی فارابی
چنانکه از گفتار فارابی برمیآید، او در صدد ارائه اصول و مبانی است و دیدگاههای خود را به صورت نمونه آرمانی عرضه داشته و خود توجه دارد که آن صورت کامل و نهایی در جهان واقع، چندان امکانپذیر نیست. از این روست که از حاکم فاضل، به شورای فاضلان و یا حتی از حاکم سنت، به شورای حاکمان سنت منتقل شده است و این امر، نشانه واقعگرایی و عملگرایی فارابی است. به علاوه گفتار فارابی درباره توجه به مقاصد فیلسوف و تفسیر آن برای شرایط متحول و متغیر و جدید، این اجازه را به ما میدهد که با توجه به مقاصد فارابی، گفتار و سامان فلسفه سیاسی او را با توجه به شرایطی که در آن هستیم، تفسیر کنیم. دیدیم که فلسفه سیاسی به تعریف فارابی دانشی است که از دو چیز پژوهش میکند: اول سعادت و دوم افعال و رفتار و اخلاق و ملکات ارادی.
فلسفه سیاسی، رفتار و ملکات سعادتبخش اجتماع را تشخیص میدهد. تحقق و توزیع این افعال و ملکات در اجتماع و حفظ آنها با ریاست است. ریاست، حاصل قوة فرمانرایی است. قوة فرمانرایی مشتمل بر دو چیز است: اول، شناخت کلیات و دوم، قوة ناشی از تجارب و مشاهدات طولانی تا با این قوه بتواند افعال را از نظر کمیت و کیفیت و زمان و سایر شرایط اجتماعی و شخصی و زمانی تقدیر کرده و قانون بگذارد. این قوة اخیر را فیلسوفان سیاسی، تعقل مینامیدند. تعقل نیازمند تجربه طولانی است و تنها با معرفت کلیات به دست نمیآید.
بدین ترتیب تحقق فلسفه سیاسی، نیازمند ترکیبی از فلسفه نظری و فلسفه عملی و تعقل است. بر پایه تحلیلی که از روش فلسفه سیاسی فارابی در ابتدای این بخش ارائه شد، ضرورت برخورداری ریاست مدینه فاضله از فلسفه نظری، آن است که اداره مدینه فاضله، مسبوق به یک چارچوب فلسفه نظری بوده و برای انسان و اجتماع و جهان، یک مبدأ و منتهایی بشناسد و بر پایه تفسیری که از سعادت دنیوی یا اخروی انسان دارد، برای زندگی کنونی او برنامهریزی کند.
برای اداره مدینه فاضله، علاوه بر فلسفه نظری، نیازمند فلسفه نیز عملی هستیم تا اصول و آرمانهای کلی عقلی عملی را که در صدد تحقق آن هستیم، روشن سازد و تعاریف و چگونگی آن را به دست دهد. اگر جامعه، راجع و ناظر به یک چارچوب فلسفی نظری و عملی باشد، این بخش از تصویر کلی مدینه فاضله را میتوانیم پُر شده به شمار آوریم. از این روست که فارابی ملت فاضله و ریاست سنت را جانشین فلسفه و فیلسوف قرار میدهد. در مرتبه بعد هم نیازمند تعقل و فضیلت فکری هستیم تا بر پایه تجربه و مشاهده بتوانیم آرمانهای کلی عقلی را با شرایطی که در آن قرار داریم، تطبیق کرده، به تناسب شرایط، برنامه عملی جزئی ارائه کنیم.
اجتماع و حکومت
در تحلیل فارابی، انسان به طور مستقیم به سیاست و حکومت منتقل نمیشود؛ بلکه با پدید آمدن اجتماع و برای اداره اجتماع، نیاز به حکومت و سیاست پیدا میکند. بدین ترتیب در میانه روابط انسان و حکومت و سیاست، اجتماع قرار دارد. اجتماع آن حقیقتی است که برای آن حقیقت، حکومت لازم میآید. بنابراین ناگزیر حکومت در خدمت اجتماع است؛ چنانکه در تحلیل مشهور فیلسوفان مسلمان، شأن ظهور دین نیز پاسخ به نیازهای اجتماع است. از این رو دین حقیقتی اجتماعی است.
مردمسالاری از منظر فلسفه سیاسی فارابی
اگر مقصود از مردمسالاری این است که نظام سیاسی باید تابع اهوای مردم باشد، یعنی مشابه همان مدینه جماعیهای که فارابی مطرح کرده، این گونه مردمسالاری با فلسفه سیاسی فارابی سازگار نیست؛ اما اگر مقصود از مردمسالاری این است که سامان یک نظامی سیاسی بر پایه فلسفه صحیح و حق باشد و حکومت برآمده از ساختارهای آن هم در چارچوب فلسفه صحیح تصمیم بگیرد و عمل کند و حکومت دارای ویژگی «تعقل» را به صورت گروهی از نهادها تصویر کنیم که در ارتباط با هم هستند و همدیگر را کنترل و نظارت میکنند و مردم نیز در این نظارت بر کار حکومت و نهادها مشارکت دارند و در انتخابات و تصمیمسازی و تصمیمگیری و چگونگی اجرا، مشارکت داشته و آزادیهای بیان و احزاب و انتخابات نیز در خدمت یافتن بهترین و مناسبترین راهها برای دستیابی به سعادت دنیوی و اخروی هستند؛ در این صورت، مردمسالاری با مدینه فاضله فارابی سازگاری داشته و ویژگی «تعقل» لازم و مورد نظر فارابی را در اداره کشور فراهم میکند.
ویژگیهایی فیلسوف - حاکم
در بیان فارابی روسای مدینه فاضله چهار صنف هستند:
اول، مَلِک حقیقی که رئیس اول است و شرایط ششگانهای دارد که عبارتند از: حکمت و تعقل تامّ و اقناع و تخییل نیکو و قدرت جهاد بدنی و نداشتن مانع بدنی برای جهاد.
دوم، اگر دارنده شرایط یاد شده نبود؛ اما جماعتی بودند که به صورت متفرق این شرایط را داشتند رؤسای اخیار و دارنده فضل هستند و ریاست آنها «ریاست افاضل» نامیده میشود.
سوم، اگر اَخیار و افاضل نیز یافت نشوند، در این صورت رئیس مدینه کسی است که عارف به شرایع و سنن امامان نخستین بوده و مقتضیات زمانی و مکانی کاربرد آن سنن را به حسب مقصود امامان نخستین، تشخیص داده و امور تصریح نشده را از سنن یاد شده، استنباط کرده و در حوادث گوناگون که در سیره پیشینیان نبوده، رأی نیکو و تعقل داشته باشد و بتواند قانونگذاری کرده و آبادانی مدینه را حفظ کند و نیز جودت اقناع و تخییل و قدرت بر جهاد داشته باشد. چنین کسی مَلِک سنت و ریاست او «پادشاهی سنت» نامیده میشود.
چهارم، اگر انسان واحدی که این ویژگیها را داشته باشد، یافت نشد؛ اما جماعتی دارای این ویژگیها بودند، قائم مقام مَلِک سنت بوده و «روسای سنت» نامیده میشوند.
بدین ترتیب معلوم میشود که رئیس فاضل مورد نظر فارابی، تنها یک طرح ایدهآلی و آرمانی در آسمانها نیست؛ زیرا اگر چنین میبود، فارابی نباید متعرض مراتب بعدی ریاست میشد و از رؤسای فاضل و یا رئیس و رؤسای سنت و مانند آنان یاد میکرد. بر این پایه به نظر میرسد که طرح فارابی یک طرح نظری صرف نبوده، بلکه وی به جنبه عملیاتی و تحقق آن نیز نظر داشته و حتی در این جهت حرکت هم میکرده است؛ بلکه بر اساس نظری که فارابی درباره فیلسوف داشت و میان فیلسوف حقیقی و فیلسوف غیرحقیقی تفاوت مینهاد، ناگزیر فهم فارابی از فلسفه و فیلسوف حقیقی او را به عمل سیاسی برانگیخته، بلکه الزام میکرد.
ویژگیهایی که فارابی برای فیلسوف مورد نظر خود بر شمرده، به طور کامل در معمول فیلسوفان شناخته شده، یافت نمیشود؛ ازینرو میتوان گفت که فارابی در صدد ارائه تصویر آرمانی خود از فیلسوف و حاکم مطلوب بوده است.
با توجه به نکتة روشی که از او آموختیم، در بازسازی دیدگاه فارابی برای زمان ما، ویژگیهای فیلسوف و حاکم مورد نظر فارابی را تنها در مجموعهای از صاحب نظران و کارشناسان دانشهای مربوط به زندگی سیاسی اجتماعی معاصر میتوان یافت؛ حال چه در جایگاه یک شورای رهبری و حکومتی و چه در جایگاه شورای مشورتی برای رهبری و ریاست کشور؛ گرچه فارابی از شورای رهبری و ریاست کشور سخن گفته است، اما مسأله این است که شورای رهبری مورد نظر او یک شورای معدود و محدودی است؛ در حالی که در زمان ما تحقق همین شرط تعقل، نیازمند یک شورای وسیع و پُرتعداد است و حتی میتوان آن را در ضمن دو یا سه قوه و در کل سیستم بوروکراسی و یا در مجموع نظام آموزشی و پژوهشی و آکادمیک تصویر کرد. در این صورت چنین شورایی با شورای رهبری، هم از نظر کمیت و هم از نظر کیفیت و چگونگی تصمیمگیری و قدرت اجرایی بسیار متفاوت خواهد بود. حتی اگر بخواهیم شرط تعقل را در یک شورای محدود پی بگیریم، باز هم چنین شورایی از حدود یک شورای رهبری متعارف، خارج بوده و بیشتر، شورای صاحبنظران و کارشناسان و مشاوران است.
حاکم جامعه از نظر فارابی چه کسی است؟
حاکم جامعه کسی است که از طریق فلسفهورزی یا وحی، در ارتباط با عقل فعال است و احیاناً عقل فعال در او حلول کرده و از این رو قوة قانونگذاری یافته است.
ویژگیهایی که فارابی برای حاکم اول جامعه برشمرده، نمونه آرمانی است و تنها در پیامبر خاتم(ص) و امامان معصوم(ع) تصور و امکان دارد. بنابراین در زمان عدم دسترسی به معصومان(ع)، جانشین و جانشینان حاکم اول، محل بحث خواهند بود. جانشین و جانشینان حاکم اول نیز لازم است گروهی از ویژگیها را داشته باشند و در صورتی که همه ویژگیهای لازم را نداشته باشند، باید دستکم از ویژگی حکمت برخوردار باشند.
بدین ترتیب حداقل شرایط حاکم، حکمت است؛ چنانکه فارابی به طور جداگانه از صناعت و حرفه فرمانروایی یاد کرده و ویژگی و کارکردهایی که برای صناعت و حرفه فرمانروایی برشمرده، به حکمت نظری و حکمت عملی و تعقل بازگردانده است. بنابراین از نظر فارابی این فیلسوف و فلسفه است که جامعه را اداره میکند و اگر در مرتبه بعد، کار به رئیس سنت میرسد، ریاست رئیس سنت نیز به یک چارچوب فلسفی برمیگردد.
فقیه از مصادیق رئیس سنتِ مورد نظر فارابی است. فارابی برای فقیه، مجموعهای از دانشهای زبانی و اجتماعی و... را برشمرده است. بر پایه این دانشهاست که فقیه میتواند در راستای مقاصدی که پیامبر الهی داشته، احکام متناسب را در شرایط زمانی و مکانی خود استنباط کند. بدین ترتیب گفتار فارابی درباره فقیه، ناظر به فقیهی است که دارای ویژگیهای دانشی و ... خاص است. فارابی فقیه یاد شده را «شبیه متعقل» معرفی کرده است.
میدانیم که در دیدگاه فارابی، «تعقل»، فهم و دریافت تغییر و تحول و پویایی شرایط و مقتضیات زمان و مکان و شرایط جدیدی است که در آن قرار داریم. تعقل از ویژگیهای لازم برای حاکم جامعه(حاکم فاضل یا جانشینان او) است. حاکم جامعه با این ویژگی درمییابد که آن اصول و مقاصد ثابت کلی را چگونه باید تحقق ببخشد.
مقصود از این گفتار که فقیه، شبیه متعقل است، این است که فقیه با درک شرایطی که در آن قرار گرفته است، بررسی میکند که اگر رئیس فاضل در چنین شرایطی بود، بر پایه اهداف و مقاصد و اصول نظری و عملی که داشت چگونه قانونگذاری میکرد؛ فقیه نیز بر همین اساس، قانون را در شرایط کنونی و برای شرایط کنونی استنباط میکند. برای تقریب به ذهن به یاد داریم که امام خمینی(ره) در گفتار خود به صورت صریح، تعطیل نظامات شرعی را برای حکومت اسلامی مجاز اعلام کرد. همین تعطیل نظامات شرعی در گفتار امام خمینی(ره)، خبر از امکان ناکارآمدی نظامات شرعی یا کارکرد معکوس آنها در تغییر و تحول شرایط میدهد.
نتیجه
فلسفه سیاسی، دانشی برهانی درباره موجودات سیاسی است و شامل آرایی برای مشارکت در اجتماع و سیاست برای دستیابی به سود و منفعت و خیرات دنیوی و اخروی است. از منظر فلسفه سیاسی فارابی، آرمانهای فلسفه سیاسی و وظایف ریاست فاضله، با فلسفه نظری و فلسفه عملی و تعقل تحقق مییابد. تعقل به معنای آن است که با تجربه و مشاهده بتوانیم آرمانهای کلی عقلی را با شرایط و مقتضیات تطبیق داده و برنامهای عملی در پیش بگیریم.
پیادهسازی مفهوم تعقل در زمان ما نیازمند قواعد و ساختارهای مردمسالارانه است تا نهادهای اجتماعی و حکومتی بتوانند در تصمیمسازی و تصمیمگیری مشارکت داشته باشند. بدین ترتیب از مفهوم تعقل در فلسفه سیاسی فارابی میتوان نوعی مردم سالاری، راجع به فلسفه صحیح، استفاده کرد. در این مردمسالاری ساختار حکومت و نهادهای سیاسی به گونهای است که مردم و احزاب و نهادهای گوناگون اجتماعی سیاسی، برای رسیدن به منافع و مصالح، در تصمیمسازی و تصمیمگیری و نظارت و مانند آنها مشارکت دارند.
از منظر فلسفه سیاسی فارابی، اجتماع از جهت وجودی و نظری، بر حکومت تقدم داشته و حکومت در خدمت اجتماع است. فقیه، از مصادیق رئیس سنت و ولایت فقیه از مصادیق ریاست سنت است. فارابی مجموعهای از دانشهای زبانی و اجتماعی را برای فقیه برشمرده است. بر پایه این دانشهاست که فقیه میتواند در جهت مقاصد پیامبران الهی، احکام متناسب با شرایط و مقتضیات زمان و مکان را استنباط کند.
کتابشناسی
ابن سینا، حسین بن عبدا...؛ التعلیقات، سید حسین موسویان، اول، تهران: مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران، 1391.
الرسالة العرشیة، مجموع رسائل الشیخ الرئیس، چاپ اول، حیدرآباد دکن: جمعیة دائرة المعارف العثمانیة، 1354.
الرسالة فی اثبات النبوات، تسع رسائل فی الحکمة و الطبیعیات، مصطفی نورانی، چاپ اول، قم: انتشارات مکتب اهل بیت(ع)، 1370.
الشفاء، ج1، المنطق، 1- المدخل. جورج قنواتی و محمود خضیری و فؤاد اهوانی، قاهره: نشر وزارة المعارف العمومیة، 1371 ه /1952 م .
عیون الحکمة، رسائل، چاپ اول، قم: انتشارات بیدار، 1400.
فی اقسام العلوم العقلیة، رسائل، چاپ اول، قم: انتشارات بیدار،1400.
فی القوی الانسانیة و ادراکاتها، تسع رسائل فی الحکمة و الطبیعیات، مصطفی نورانی، چاپ اول، قم: انتشارات مکتب اهل بیت(ع)، 1370.
پارخ، بیخو؛ «نظریه پردازی در مورد نظریه سیاسی»، نوئل اسولیوان، نظریه سیاسی در گذار (بررسی انتقادی)، حسن آب نیکی، اول: تهران، انتشارات کویر، 1388، ص 408 و 409.
صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم؛ التفسیر القرآن الکریم، محمد خواجوي، ج7، محمد خواجوي، اول، قم: انتشارات بیدار، 1366.
الحکمة المتعالیة فی الاسفار الاربعة، ج7، مقصود محمدی، اول، تهران: بنياد حکمت اسلامي صدرا، 1380.
الحکمة المتعالیة فی الاسفار الاربعة، ج9، رضا اکبریان، اول، تهران: بنياد حکمت اسلامي صدرا، 1382.
مفاتیح الغیب، مفاتیح الغیب، نجفقلی حبیبی، اول، تهران: بنياد حکمت اسلامي صدرا، 1386.
فارابی، محمد بن محمد؛ احصاء العلوم، عثمان محمد امين، قاهره: مطبعة السعادة، 1931م.
تحصیل السعادة، جعفر آل ياسين، دوم، دار الاندلس، 1983م.
التنبية علی سبیل السعادة، جعفر آل یاسین، چاپ اول، تهران: انتشارات حکمت، 1371.
الجمع بین رأیی الحکیمین، البیر نادر، [بیچا]: بیروت: دارالمشرق، [بیتا].
الحروف، محسن مهدی، چاپ دوم، بیروت: دارالمشرق، 1990م.
السیاسة المدنیة، فوزي متري نجّار، اول، بيروت: المطبعة الکاثوليکية، 1964م.
شرح رسالة زینون الکبیر الیونانی، رسائل الفارابی، موفق فوزی جبر، دوم: دمشق: دار الینابیع، 2008م.
فصول منتزعة، فوزي متري نجّار، المکتبة الزهراء، 1405ق.
مبادی آراء اهل المدینة الفاضلة، البير نصري نادر، ششم، بيروت: دارالمشرق، 1991م.
الملّة، محسن مهدی، اول، بیروت: دارالمشرق، 1986م.
یزدانی مقدم، احمدرضا؛ «فلسفه سیاسی از منظر فارابی و ابن سینا»، سیاستنامه مفید، ش 1، 1396.
کاربرد و توجیه «نظریه ادراکات اعتباری» در تفسیر المیزان یک تحلیل مقایسهای»، حکمت اسلامی، ش 12، بهار 1396.
انسانشناسي و پيامدهاي آن در انديشه سياسي هابز و علامه طباطبايي، پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامي، 1391.
: