ایده «سکولاریزاسیون» در ایران
ظاهراً در دوران جمهوری اسلامی، در میان اندیشوران ایرانی نـخستین بـار دکتر طباطبایی ایده سکولاریزاسیون را طرح کرد. ایده طباطبایی، ترکیبی است: از سویی به عنصر مصلحت در نظریه سیاسی ارسطو توجه دارد و از طرفی به فلسفه تاریخ هگل و این که صدر تاریخ ما ذیـل تـاریخ غـرب است، نظر دارد و از سوی دیگر نـگاه بـه آکـوئیناس و شرح او بر سیاست ارسطو و تقسیم چهارگانه قوانین به ازلی، طبیعی، انسانی و الهی و نقش عنصر مصلحت در قوانین وضعی انسانی دارد. طباطبایی گمان مـیکرد هـمان گـونه که ورود عنصر مصلحت با اندیشه آکوئیناس به درون الهـیات مـسیحی، مسیحیت را به نوعی سکولاریزه کرد، مفهوم مصلحت در اندیشه سیاسی متأخر امام راحل نیز به سکولار کردن جمهوری اسلامی خـواهد انجامید.2
حـجاریان بـا اخذ این ایده تلاش نمود تا موضوعی اندیشهای را جامعه شـناختی کند. از همین رو میتوان پس زمینه هگلی را در کار او به روشنی مشاهده کرد. به علاوه برای تطبیق این ایده بر اسـلام و ایـران بـاید دینشناسی مناسبی نیز ارائه میکرد که دین را امری قدسی دانسته و میان آن و دنـیا کـه امری روزمره و ناقدسی است تفاوت افکند؛ در این جاست که دینشناسی دورکیم به کار گرفته میشود.3
سپس ایـن ایـده از طـریق مناظره میان حجاریان و سروش به حلقه کیان و منتقل میگردد و به گونهای دیـگر پرورانـده مـیشود و از این راه، موضوعاتی چون سکولاریسم و پلورالیسم مورد توجه سروش قرار میگیرد.4
از سوی دیگر به جـهت عـلائق تـشکیلاتی یا شبه تشکیلاتی و یا تئوریک چپ میانه اسلامی با حجاریان و حلقه کیان، این ایـده تـبدیل به دغدغه ذهنی آنان میشود.5 چپ میانه اسلامی هنوز نتوانسته است به تـمامی بـه مـدرنها بپیوندد و از تفاوتهای میان این دو میتوان عدم پذیرش هژمونی تئوریک دکتر سروش، عدم پذیرش مـدرنیسم و طـرد سنت، عدم پذیرش سکولاریسم، اعتقاد به اسلام سیاسی، علاقهمندی نسبت به اندیشه دکـتر شـریعتی و اعـتقاد به میراث سیاسی امام راحل را بر شمرد
.
دکتر شجاعی زند به نقد این ایده پرداخته اسـت. وی بـا رهیافت جامعهشناسی دین، موضوع سکولاریزاسیون را دنبال مینماید و سکولاریزاسیونی را که در تجربه غربی مـسیحی رخ داده اسـت، در تـجربه اسلامی ایرانی منتفی میداند. گرچه سکولاریزاسیون محتملی را برای جمهوری اسلامی پیشبینی میکند که از روی نداشتن و یـا تـولید و ارائه نـکردن الگوی خاص توسعه در ایران رخ خواهد نمود و احتمالاً در این تبیین و پیشبینی حال و هـوای دوران سـازندگی و سیاستهای اقتصادی آن زمان و پیآمدهای اجتماعی فرهنگی آن مؤثر بوده است.6
برابر نهاد صحیح
با توجه به ریشه لغوی و تـاریخچه واژهـهای
secularism, secularization برابر نهاد صحیح برای واژه سکولاریزاسیون، دنیوی شدن یا دنیوی سازی و بـرای واژه سـکولاریسم دنیاگرایی است.7
در فرهنگهای موجود8 برای واژه
secular مترادفهای ذیل وجـود دارند
.
Eartly,earthbound, earthy, material, materialistic, mundane, physical, sublunary, tellurian, temporal, terrene, terrestrial, worldly.
کـه هـمگی دلالت بر زمینی، دنیایی، مادی، موقت و گذرا، ایـن جـهانی و... دارند. و متضادهایی مانند
:
Unearthly, other worldly, Extraterrestrial, Eternal
بر شمرده شده که دلالت بر نازمینی، دیگر دنیایی، فرازمینی، ابـدی و... دارند
.
از نـظر واژهشناسی و تاریخی نیز واژه سکولار
(Secular) از اصـطلاح لاتـینی
Saecularum یا
Saeculumبـه مـعنای قـرن و سده گرفته شده است و به زمـان حـاضر و اتفاقات این جهان در مقابل ابدیت اشاره دارد.9 نخستین بار، واژه سکولاریزاسیون در اواخر سده سـوم، بـرای توصیف روحانیونی به کار رفت کـه گوشهنشینی رهبانی را به سـمت زنـدگی در دنیا ترک میگفتند. در کلیسا در سـدههای مـیانه، روحانیون به دو دسته تقسیم میشدند: دنیوی (سکولار) و منظم. روحانیون دسته اول چون «در این دنـیا» خـدمت میکردند و به زندگی مردم نـظم و تـرتیب مـیدادند به این نـام خـوانده میشدند. کشیشهای روستا، اسـقفها، سـر اسقفها، کاردینالها و پاپها در جرگه روحانیون دنیوی (سکولار) بودند.10
شاینر سابقه تاریخی واژههای سکولاریسم و سکولاریزاسیون و بـار مـعنایی این دو را این طور جمعبندی میکند
:
واژه انگلیسی سـکولار
]Secular[ مـشتقی است از کـلمه لاتـین سـکیولام
]Saeculum[ که به معنای نـسل یا یک دوره، یا روح دوران به کار میرفت وگاه بر طول یک دوره نیز دلالت داشت. بعدها ایـن کـلمه لاتین به صورت مبهمی به کـار رفـت، بـه طـوری کـه هم به مـعنای یـک دوره زمانی به کار میرفت که این معنا از نظر مذهبی خنثی بود و هم بر این دنیا کـه در کـنترل شـیطان است دلالت داشت، که معنای اخیر از نظر مـذهبی مـنفی بـود. در قـرون وسـطی مـفهوم این دنیا هم تا حدی به صورت خنثی به کار میرفت، به طوری که عبارتی چون روحانی سکولار
]Secular Clergy[ضدیت با مذهب را القا نمیکرد
.
اولین باری که کلمه سـکولار شدن با معنایی نزدیک به کاربرد امروزین آن مورد استعمال قرار گرفت. در جریان مذاکرات صلح وستفالیا بود. در آن جا نمایندگان فرانسه، این واژه را که به انتقال کنترل املاک و داراییهای کلیسا به دولت دلالت داشت. وضـع کـردند... در قرن هیجدهم، گروهی مدعی بودند که اصولاً کلیه داراییهای کلیسا باید به دولت منتقل گردد. البته در جریان انقلاب فرانسه، این اصل به همه حوزههای زندگی تسری داده شد
.
در قرن نوزدهم، مشهورترین کـاربرد شـناخته شده اصطلاح سکولار شدن به معنای ستیزه جویانه آن توسط هولیک
]Holyoake[ و سازمان آزاداندیشاش به نام «جامعه سکولار» مطرح شد. او برنامهاش را «سکولاریسم
» ]Secularism[ میخواند و آن را «فلسفهای مـلی بـرای مردم» میدانست که هدف آن تـنظیم امـور زندگی بدون استعانت از ماورای طبیعت بود
.
در کنار این معنای برنامهای و تهاجمی از سکولاریسم، معنای دیگر هم پدید آمد که سکولاریسم را دیدگاهی میانه میدانست که نسبت بـه نـهادها و مناسک دینی خنثی است
.
رسـوب تـاریخی بیشتر این معانی مربوط به گذشته را میتوان در اصطلاحات «سکولاریسم» و «سکولار شدن» به صورتی که امروز متداول است ملاحظه کرد. با وجود این، مفاهیم غالب این دو اصطلاح، که بازنمای مبارزه عـلیه حـاکمیت کلیسا و جهانبینی مسیحی است. لاقید، ضد روحانی و غیر دینی هستند
.
ماکس وبر و ارنست تروخ اولین بار «سکولار شدن» را به صورت واژهای توصیفی و تحلیلی به کار بردند. این کاربرد به زودی تـوسط تـاریخ شناسان مـتداول گردید، علیرغم این که واژه سکولار شدن در تاریخ و جامعهشناسی معنی خنثایی داشت، در اوایل قرن بیستم، از نظر متألهین هـنوز نشانگر نیروی تهاجمی بود که میبایست مهار گردد
.
با این حال، از جـنگ دوم جـهانی مـوضع کاملاً متفاوتی در بین شمار قابل توجهی از علمای الهیات دیده شده است... که معتقدند سکولار شدن نه تـنها تـا حدی نتیجه باورهای مسیحی است، بلکه به خاطر آزادی و مسئولیتی که در شرایط سکولار بـر عـهده مـؤمنین است، امری مطلوب و سفارش شده هم میباشد.[و]... استقلال علم و فرهنگ از به اصطلاح «جهان بینی مـسیحیت» نتیجه منطقی و مطلوب تفویض مسئولیت دنیا توسط خداوند به انسان است
.
بسیاری از علمای الهـیات... نیز سکولار شدن را بـه عـنوان یک تحول مثبت میشناسند. در زمره اینان کاتولیکهای پیشروی هستند که از جامعه سکولار با لحنی مثبت یاد میکنند و جامعه دینی قرون وسطی را پدیدهای تاریخی میدانند که از ملزومات دوره کنستانتینی بر روند پدیدهای کـه با ایمان مسیحی ملازم است. اکثر این متفکران نسبتاً میانه روتر کاتولیک و پروتستان، «استحاله گرایانی
» ]transformationist[ هستند که معتقدند امر مقدس باید خمیر مایه جامعه سکولار باشد...11
جلیلی نیز سکولاریسم را چنین بیان میکند
.
دنـیا گـرایی [یا سکولاریسم] یک ایدئولوژی است که طرفدارانش آگاهانه مافوق طبیعت گرایی و سازمانهای مربوط به آن را انکار میکنند. ظهور و رشد دنیاگرایی از دورانی آغاز شد که رابطه علم و دین رو به خصومت گذاشته بـود. دنـیاگرایی یا سکولاریسم نام و حیاتش را مدیون جورج ژاکوب هولیوک است. او این نام را در 1851 برای توضیح افکارش برگزیده و در 1858 کتابی با عنوان اصول دنیا گرایی [یا سکولاریسم] نگاشت. مهمترین اصل دنیا گرایی عـبارت اسـت از: تلاش برای پیشرفت بشر با بهرهگیری صرف از وسایل مادی... دنیاگرایی مدعی است که توانسته تمامی اصول اخلاقی را از ملاحظات دنیوی صرف بیرون کشد.12
با توجه به تاریخچه طرح ایده سکولاریزاسیون در ایـران، بـه احـتمال از آنجا که طباطبایی سکولاریزاسیونی را کـه غـرب مـسیحی رخ داده متناسب با الهیات مسیحی و متأثر از آن میداند و قرینه آن در ایران اسلامی شیعی را، با توجه به مکانت مشابه فقه در اسلام با الهیات در مـسیحیت، تـبدیل شـدن فقه به قانون میانگارد و از نظر او این تحول بـا مـشروطیت و تبدیل شدن فقه به قانون در ایران در بیش از یکصد سال پیشتر رخ داده؛ با توجه به دوگانه دادگاههای شرعی و دادگاههای عـرفی در آنـ زمـان، طباطبایی از سکولاریزاسیون به عرفی شدن تعبیر میکند که بومی سـازی مفهوم غربی مسیحی سکولاریزاسیون برای ایران است؛ یعنی تحقق سکولاریزاسیون در ایران به معنای تبدیل فقه و دادگاههای شرع بـه قـانون مـوضوعه و دادگاههای عرف به شمار میرود
.
متأثران از این ایده نیز برابر نهاد عـرفی شـدن را به کار گرفتند و همین امر، با توجه به موضوع عرف و جایگاه آن در فقه اسلامی و شیعی، بـه بـرخی سـوء تفاهمات منجر گردید. بدین گونه که این گمان پیش آمد که لابـد سـخن از تـعارض فقه و شرع با عرف است؛ از همین روی تا مدتی در محافل و نشریات حوزوی و فقهی بـحث از عـرف بـالا گرفت و اینان به طور طبیعی به نتایج بحثهای فقهی خود میرسیدند که از اساس بـا مـباحث سکولاریزاسیون بیگانه و متفاوت بود
.
چند پیشنهاد
برای روشن شدن مفهوم سکولاریسم و سکولاریزاسیون چند پیشنهاد ارائه میشود
.
1. از بـرابر نـهادهای صـحیح واژههای سکولاریسم و سکولاریزاسیون؛ یعنی دنیاگرایی و دنیوی شدن و دنیوی سازی استفاده کنیم و از مدل «صرفیون چـنین کـردند و ما نیز چنین میکنیم» بپرهیزیم
.
به جای مدل مذکور بهتر است از این مدل اسـتفاده کـنیم کـه «دیگران چنین کردند، اما ما با توجه به موازین علمی و با توجه به تجربه و آثـار کـار آنها و با استقلال نظر کار خود را میکنیم
.»
2. تقسیم این مفهوم به موضوعات زیـر مـجموعهاش، تـا به تناسب هر موضوعی آن را پژوهش کنیم
.
از همین روی با توجه به کاربردهای واژه سکولاریزاسیون و مقاصد گوناگون آن در یک اثـر، مـوضوعات فـرعی زیر شمارش شده است. دین و حوزه عمومی، دین و دنیا، ثابت و متغیر، فـقه و مـصلحت، فقه و قانون، دین و دولت، دین و عقلانیت ابزاری، مدرنیزاسیون و دموکراتیزاسیون.13 پیگیری این امر، یعنی تجزیه و تقسیم مـوضوع کـلی به موضوعات جزئیتر آن به ابهام زدایی این اصطلاح یاری میرساند. در عین حـال بـرای انسجام هرچه بیشتر مفهوم سکولاریسم و سکولاریزاسیون بـه عـنوان مـوضوعِ پژوهش؛ این پیشنهاد را میتوان در ذیل پیشنهاد بـعدی بـه کار گرفت
.
3. با توجه به جمعبندی شاینر، نخستین کسی که واژه سکولاریزاسیون را در جامعهشناسی به کـاربرد مـاکس وبر است.14 باید مقصود او از ایـن اصـطلاح را بفهمیم تـا بـدین تـرتیب این مفهوم را از ابهام فزاینده احتمالی نـجات بـخشیم و به نظر میرسد این کار از نخستین اقدامات در پردازش علمی موضوع و بررسی تـحلیلی و انـتقادی آن است
.
4. در خصوص سکولاریزاسیون باید روشن باشد کـه درباره کدام حوزه از سـکولاریزاسیون بـحث میکنیم. متأسفانه در آثار موجود بـه طـور عجیبی حوزههای متعدد سکولاریزاسیون در هم آمیخته است تا جایی که تعاریف متضاد حـتی در یـک اثر واحد از آن ارائه میگردد. در جامعهشناسی دیـن سـه سـطح یا سه حـوزه فـرد، جامعه و دین برای آن شـمارش شـده است.15 با توجه به تفاوتهای تحقق فرآیند سکولاریزاسیون در برخی کشورهای اسلامی و با توجه بـه وجـود دو ایده متفاوت سکولاریسم حداقلی، ناظر بـه عـرصه حکومت، و سـکولاریسم حـداکثری، نـاظر به عرصه سیاست مـیتوان حوزههای حکومت و سیاست را نیز به حوزههای سه گانه مذکور افزود. گرچه میتوان با تفسیر مـوسَّع از جـامعه، این دو حوزه را زیر پوشش آن قرارداد، امـا بـرای روشـنتر شـدن مـوضوع، شمارش این دو بـه حـوزههای جداگانه مناسبتر است. در هر صورت روشن است که ذکر حوزههای متعدد برای بررسی بهتر و راحتتر سـکولاریزاسیون است
.
سـکولاریسم و سـکولاریزاسیون به مثابه یک نظریه سیاسی
مفاهیم سکولاریسم و سـکولاریزاسیون بـه تـرتیبی خـاص در عـرصه سـیاسی ایران به کار گرفته میشود. برای توضیح مطلب از الگوی «منطق بازسازی شده» استفاده میکنیم
.
برای استفاده از این الگو لازم است بدانیم که اسپریگنز از دو گونه منطق در ارائه نظریه سیاسی یاد مـیکند: یکی «منطق درونی» نظریه، که نظریه براساس آن ارائه میگردد و دیگری «منطق بازسازی شده نظریه» است که نظریه براساس آن نظم یافته و بازسازی میگردد. ترتیب بازسازی نظریه و یا «منطق بازسازی شده» نظریه چـنین اسـت: 1. مشاهده بینظمی یا بحران؛ 2. تشخیص علل بینظمی یا بحران؛ 3. ارائه راه حل
.
«منطق بازسازی شده» دارای جزء چهارمی نیز است: تصویر جامعه احیا شده یا ایدهآل؛ این جزء چهارم، شناور است و ممکن اسـت قـبل یا بعد یا به همراه هر یک از مراحل مذکور بیاید.16
به کارگیری «منطق بازسازی شده نظریه» برای نظریههای سکولاریستی و یا سکولاریزاسیونیستی در ایران میتواند چـنین بـاشد: 1. سکولاریستها مدعی مشاهده بحران در نـظام سـیاسی و جامعه ایراناند که 2. در ریشهیابی و تشخیص علل، آن را به دینی بودن حکومت جمهوری اسلامی منتسب میسازند. 3. راهحل و درمان این بحران را غیر دینی شدن حکومت یا سـیاست تـشخیص داده و 4. حکومت و یا سیاستی سـکولار را بـه منزله بدیل ایدهآل خود پیش مینهند
.
این گونه نظریات دارای مشکلاتی هستند. از جمله واژهای مبهم [سکولاریسم] را برای طرح ایدههای خود استخدام کردهاند و هر کدام تفسیر خود را از آن عرضه میدارند. ظاهراً اینان خواهان جـدایی دیـن از حکومت و یا سیاستاند، اما شعاری میدهند که بار معنایی گستردهتری دارد. هم چنین این نظریات برای آن که به طور علمی پیش روند، باید به مباحث عمیقی در تبیین دین و به ویژه اسـلام و مـاهیت سیاست و حـکومت و مباحثی از این قبیل، تن دهند که تاکنون این امر مشاهده نشده و به طرح ادعاهایی بسنده گردیده است
.
سـکولاریسم اسلامی
از ترکیب سکولاریسم اسلامی معناهای گوناگونی قصد میشود: الف) گاه مقصود ایـن اسـت کـه برخی از مسلمانان به سکولاریسم گرایش داشته و تفسیری از اسلام ارائه مینمایند که سکولاریسم را نیز پذیرا باشد. برای نـمونه ادعـا مینمایند که اسلام، یک دین ناظر به حوزه عمومی و سیاسی نبوده، بلکه نـاظر بـه احـوال خصوصی و ارتباط میان انسان و خدا است
.
از آن جا که در این گرایش سکولاریسم اصل قرار گرفته است و اسـلام به تناسب آن تفسیر میشود بنابراین مناسب است که در این مورد ترکیب سکولارهای مـسلمان به کار رود
.
ب) و گـاه مـقصود این است که همان طور که دمکراسی اسلامی یا مردم سالاری اسلامی داریم، هم چنین میتوانیم سکولاریسم اسلامی داشته باشیم و سکولاریسم با اسلام منافات ندارد؛ یعنی تفسیری از سکولاریسم ارائه میدهند که بـا اسلام قابل جمع باشد. برای نمونه میگویند سکولاریسم استفاده از دانش و عقل در حیطه سیاست و اجتماع است و اسلام خود در این گونه امور به عقل ارجاع داده است و عقل قسیم اسلام نیست، بلکه از منابع و ادلهـ دیـن شمرده میشود. اسلامی بودن این گرایش نیز از جهت استناد آنان به اسلام است. محل اجتماع این دو معنا از «سکولاریسم اسلامی» را میتوان در مواردی مشاهده کرد که هر دو گروه رفتار عقلایی در صحنه اجـتماع و سـیاست را تجویز میکنند، اما توجیه آنان از این تجویز متفاوت است: گروه اول رفتار عقلایی را در صحنه اجتماع و سیاست تجویز میکنند، زیرا به نظر آنان اسلام در این صحنهها حرفی برای گفتن ندارد و اصـلاً نـاظر به این صحنهها نیست و گروه دوم رفتار عقلایی را در صحنه اجتماع و سیاست تجویز میکنند، زیرا به نظر آنان اسلام چنین گفته است و ما را در این صحنهها به عقل و رفتار عقلایی ارجاع داده است
.
نـسبت سـکولاریزاسیون و سـکولاریسم و سکولاریته
از سه واژه فوق اولی ناظر به فـرآیند، دومـی نـاظر به ایستار و سومی ناظر به ساختار است. بنابراین سکولاریزاسیون فرآیند سکولار شدن، سکولاریسم ایدئولوژی توجیهگر این فرآیند و سکولاریته حاصل و نتیجه ایـن فـرآیند اسـت، بنابراین میان این سه واژه ارتباط معنایی وجود دارد
.
سـکولاریزاسیون را مـیتوان موضوعی جامعه شناختی دانست، در عین حال از آنجایی که این تبیین خود مبتنی بر نظریهپردازی و چارچوب مفهومی و نظام معنایی اسـت بـنابراین مـوضوعی مربوط به اندیشه اجتماعی و یا اندیشه سیاسی نیز به حـساب میآید. از آن جا که برخی تبیینهای جامعه شناختی در باب سکولاریزاسیون براساس مفاهیم و مقدماتی در باب دین، انسان، جامعه و... است کـه حـاصل آن مـفاهیم و مقدمات خواه ناخواه نتیجهگیری فرآیند سکولاریزاسیون است، این دست تبیینها سـکولاریزاسیونیستی خـوانده شده است؛ یعنی تحلیل ظاهراً بیطرفانه و جامعه شناختی فرآیندی اجتماعی که مبتنی بر پیشداوری و نتیجهگیری از پیـش و گـرایشهای مـشخص نظری است.17
سکولاریسم، موضوعی اندیشهای است و نظریه و ایدئولوژی توجیهگر و خواهنده فرآیند سکولاریزاسیون و تـحقق یـا حـفظ و دفاع از آن پس از تحقق است. در عین حال میتوان سکولاریسم را به منزله گرایشی اجتماعی، موضوع تحقیق و پژوهـش جـامعه شـناختی نیز قرارداد که این با تحلیل محتوای سکولاریسم متفاوت است و تنها به حضور و دامـنه خـارجی آن در اجتماع نظر دارد. برخی پژوهشهای انجام گرفته در ایران را میتوان در همین راستا طبقهبندی نمود.18
پس از تحقق سـکولاریزاسیون، سـاختاری حـاصل میآید که از آن به سکولاریته تعبیر میشود. حاصل آمدن سکولاریته امری نسبی است. اگر سـکولاریزاسیون را فـرآیندی دارای مراحل و مراتب بدانیم که هنوز به سرانجام خود نرسیده؛ بنابراین ساختارهای موجود اجـتماعی، سـیاسی تـنها مراتبی از سکولاریته است و حصول نهایی آن به تحقق نهایی سکولاریزاسیون بستگی دارد و اگر هم سکولاریزاسیون را فرآیندی پایـان یـافته، حداقل در بخشهایی از جهان تلقی کنیم در این صورت سکولاریته حاصل آمده هم صـورت نـهایی سـاختارهای مترتب بر فرآیند سکولاریزاسیون خواهد بود
.
وبر و سکولاریزاسیون
گفته شد نخستین اندیشوری که مفهوم سکولاریزاسیون را در جامعهشناسی بـه کـار گـرفت ماکس وبر بود. ابتدا باید بدانیم مقصود او از سکولاریزاسیون چه بودتا بدین تـرتیب بـه معنای درست این مفهوم پی بریم و هم چنین با توجه به نسبت میان سکولاریزاسیون، سکولاریسم و سکولاریته، تـبیین درسـت مفهوم سکولاریزاسیون میتواند در تبیین درست دو مفهوم دیگر نیز به کار آید تـا روشـن گردد سکولاریسم خواهان چه گونه تحول و سـاختاری اسـت. اهـمیت وبر چنان است که جامعهشناسی را میتوان بـه دو دوره پیـش از وبر و پس از وبر تقسیم کرد.19
همچنین از وبر به منزله نخستین فیلسوف سیاسی سده بیستم یـاد شـده چندان که تمامی اندیشه سـیاسی سـده بیستم بـسط و پردازش مـوضوعات اسـاسیای که او طرح کرده، دانسته شده است.20
حـوزههایی چـون مدرنیته، دین، عقلانیت و بوروکراسی از جمله حوزههای پژوهشی وبر است
.
میتوان تحلیل و تبیین وبـر از سـکولاریزاسیون را ذیل مفهوم عقلانی شدن صورتبندی نـمود. نخست باید توجه داشـت کـه مقصود وبر از عقلانیت و یا عـقلانی شـدن با دریافت ما از عقل و عقلانی و عقلانیت متفاوت است. مترادف واژه عقل در زبانهای لاتین بـه طـور تقریبی واژه 21
reason است و واژه
rationality که در زبان مـا بـه عـقلانیت برگردانده میشود از ریـشه 22
ratio مـیآید که در آن محاسبه و شـمارش لحـاظ شده است23 بنابراین مقصود از واژه
rationality محاسبه عقلانی و یا عقل محاسبه گر است. در هر صورت تفسیر وبـر از عـقلانیت را میتوان از جمله ذیل تبیین او از دو نوع کـنش اجـتماعی مشاهده نـمود کـه عبارتنداز
:
اول) کـنش عقلایی هدف مند24
(Zweckrational) ایـن نوع کنش شامل گرایش به مجموعهای از اهداف مشخص است و در این گرایش، رفتار عوامل بیرونی و افـراد دیـگر پیش بینی میشود. این گونه پیـش بـینیها بـه مـثابه «شـرایط» و «وسایل» کسب تـوفیقآمیز اهـداف عقلایی شخص هستند
.
دوم) کنش عقلایی ارزشی
(Wertrational) این گرایش شامل باور آگاهانه به ارزش یک رفتار اخلاقی، زیـباشناختی، مـذهبی و غـیره است که فارغ از هرگونه چشم اندازی بـرای تـوفیق بـیرونی اسـت و فـقط بـه خاطر خودش وجود دارد.25
میدانیم که از نظر وبر عقلانیت هدفمند و عقلانیت ارزشی به طور خالص وجود نداشته و در عالم واقع ترکیبی از این دو وجود دارد.26 به علاوه این پرسش مطرح مـیشود که آیا عقلانیت هدفمند، عقلانیتی خنثی است؟
وبر بارها متذکر میشود عقلانیت هدفمند از نظر ارزشی خنثی نبوده بلکه مبتنی بر عقلانیت ارزشی خاصی است. این عقلانیت ارزشی خاص میتواند آموزههای مـذهبی بـاشد و در جایی هم که عقلانیت ارزشی خاصی برای عقلانیت هدفمند لحاظ نگردد، در واقع حداکثر سود اصل راهنمای عقلانیت هدفمند خواهد بود. علاوه بر تصریحات وبر27، توجه به معنای واژه آلمانی
Zweck کـه بـه معنای مصلحت و منفعت است نیز این را میرساند.28
هم چنین میتوان عقلانیت هدفمند را توجه به محاسبات برخاسته از نفس موضوع و اقتضائات آن دانست یعنی خود سیاست و یـا خـود اقتصاد و یا خود تکنولوژی اقـتضائاتی دارد کـه ناگزیر در عرصه سیاست یا اقتصاد یا تکنولوژی آن اقتضائات باید رعایت گردد وگرنه سیاست یا اقتصاد یا تکنولوژی دچار وقفه و اختلال خواهد گردید
.
در هر صورت دوگـانه مـذکور در اندیشه وبر چندان اسـاسی اسـت که میتوان آن را به صورتها و تعبیرات متنوع و گونه گون در آثار و حوزههای پژوهشی وبر مشاهده نمود. براساس این دوگانه، و با تقریب و تسامح، صورتها و تعابیر گوناگون در آثار و حوزههای پژوهشی وبر، در این نـمودار طـبقه بندی شده است
:
حوزه پژوهشی
دوگانه تقریبی
مفاهیم جامعهشناسی
عقلانیت ارزشی
عقلانیت هدفمند
جامعهشناسی اقتصادی و جامعهشناسی حقوق
عقلانیت ماهوی
عقلانیت صوری
جامعهشناسی سیاسی
کاریزما (نظامهای سنتی و کاریزماتیک
)
عادی و روزمره شدن(نظام عقلانی (قانونی - بوروکراتیک
))
جامعهشناسی دین
به کارگیری عقلانیت هدفمند، محاسبه و بوروکراسی به خـدمت عـقلانیت ارزشی بـراساس دگم آموزه تقدیر و رستگاری و شیوه ریاضت کشی این جهانی
سپردن عرصه به عقلانیت هدفمند بوروکراتیک و درآمدن به قـفس آهنین
جامعهشناسی هنر
هنر در خدمت مذهب
هنر مستقل و عقلانی یا عقلانیت هنری
جامعهشناسی تکنولوژی
تکنولوژی در خـدمت ارزش
عـقلانیت تـکنولوژی
سیاست
اخلاق اعتقاد
اخلاق مسئولیت
دانش
ارزش ناشی از ایمان
دانش ابزاری صرف نظر از ارزش گذاری
روششناسی علوم اجتماعی
دین، ایمان، ارزش
دانش
با توجه به دو نوع عـقلانیت مـذکور، با تسامح میتوان تحلیل وبر از سکولاریزاسیون را چنین خلاصه نمود: دین و در این جا بـه طـور مـشخص کالونیسم، با به خدمت گرفتن عقلانیت هدفمند و بوروکراسی، که خود صورتی از همان عقلانیت هدفمند اسـت، سکولاریزه شد؛ یعنی به تدریج عقلانیت ارزشی کالونیسم رخت بربست و جای خود را بـه تمامی به عقلانیت هـدفمند، بـوروکراتیک و محاسباتی سپرد و این امر به سکولاریزاسیون همه شئون زندگی انجامید
.
و بدین ترتیب جوامع سرمایه داری گرفتار قفس آهنین عقلانیت و بوروکراسی گردیدند و این سرانجام در تفسیر وبر همان مدرنیته غربی است. وبر به طور مـشخص در اخلاق پروتستان و روح سرمایه داری از سکولاریزاسیون سخن میگوید29 و مفاهیمی چون عقلانیت هدفمند، بوروکراسی، سحرزدایی یا افسون زدایی را در این راستا به خدمت میگیرد.30 در «روانشناسی اجتماعی دینهای جهانی» که در آمدی بر «اخلاق اقتصادی دینهای جـهانی» اسـت میتوان صورت اولیه و اجمالی تحلیل وبر در باب سکولاریزاسیون حاصل آمده از کالونیزم را با بهرهگیری از همان مفاهیم مشاهده نمود.31 سکولاریزاسیون در تحلیل وبر همانا سیطره عقلانیت هدفمند است
.
بنابراین در تحلیل وبر سکولاریزاسیون به مـعنای غـلبه و حاکمیت عقلانیت هدفمند به جای عقلانیت ارزشی است و مدرنیته نیز چیزی جز غلبه و حاکمیت همین عقلانیت هدفمند و صورتهای گوناگون آن نیست. بنابراین از لوازم و تبعات سکولاریزاسیون این است که دیـن کـه دربردارنده صورتی از عقلانیت ارزشی است به کنار برود و عرصه را به عقلانیت هدفمند در صورتهای گوناگون آن واگذار نماید و سکولاریسم نیز ایدئولوژی و توجیه همین تحول از عقلانیت ارزشی به عقلانیت هدفمند است
.
تحلیل و تـعریف سـکولاریسم بـه مثابه گرایش به غلبه و حـاکمیت عـقلانیت هـدفمند و توجیه تئوریک آن و سکولاریزاسیون به مثابه فرآیند. این غلبه و حاکمیت؛ اساس و محوری است که میتوان تفاسیر گوناگونی و متشتت درباره این مفاهیم را، البـته بـا جـرح و تعدیل و تصحیح، حول آن بازسازی نمود
.
همچنین بحث از نسبت عـقلانیت بـه معنای وبری آن و عقل به معنای قوه عاقله، و نیز بحث از مباحث جدید در باب گسترش و تعمیق و تکمیل مباحث وبر در باب عـقلانیت و یـا انـتقاد از آن و بلکه ترسیم و تحلیل عقلانیت از نظر وبر موضوعات لازمی است کـه باید جداگانه مورد پژوهش قرار گیرند
.
همان طور که گفته شد سکولاریزاسیون تحولی همه جانبه در همه شئون زندگی اسـت و مـیتوان آن را در چـهار چوب جای گزینی عقلانیت هدفمند به جای عقلانیت ارزشی صورت بـندی نمود
.
نـسبت دین و سیاست حوزهای از ظهور و بروز سکولاریزاسیون بوده است که میتواند بخشی از خواست و ایده سکولاریسم باشد. امـروزه بـه طـور مشخص این بخش از زندگی انسانی و نسبت این دو، جدیترین و روشنترین عرصه ایدهها و خـواستهای سـکولاریستی بـه شمار میرود
.
دین و سیاست
در اندیشه سیاسی در باب نسبت دین و سیاست حداقل چهارگونه برداشت وجود دارد
:
اول) «برداشت دیـنی کـه ایـن نسبت را به صورت تفوق دین بر سیاست میانگارد»؛ در ذیل این برداشت میتوان نظریات گـوناگونی را یـافت. مانند نظریه دو قلمرو از لوتر (و پیش از او نظریه دو شهر خدا و زمینی از آگوستین)32، نظریه دو نظام از کـالون، سـازگاری دیـن و سیاست از بُدَن، اتحاد دین و سیاست از بوسوئه، وحدت دین و سیاست از دو مستر.33
دوم) «برداشت ابزاری و تبعیت دین از سـیاست»؛ کـه در ذیل آن میتوان این نظریات را مشاهده نمود: دین در خدمت دولت از ماکیاولی، کارکرد سیاسی و اجتماعی دیـن از مـنتسکیو، آمـیختگی کلیسا و دولت از هابز، تبعیت دین از سیاست از اسپینوزا و نظریه دین مدنی از روسو.34
سوم) «برداشت لیبرالی و تفکیک دین و سـیاست»؛ در ذیـل این برداشت نیز میتوان نظریات گوناگونی را مشاهده نمود مانند: جدایی کلیسا و دولت از لاکـ، اسـتقلال دیـن و سیاست از کنستان، کنش مسیحیت در جامعه از لامنه و سازگاری مسیحیت و دموکراسی از توکویل.35
چهارم) «برداشت انتقادی از رابطه دین و سـیاست» کـه در ذیـل آن نیز میتوان انواع نظریات در انتقاد از دین و یا ارائه تزهای جدید برای جای گـزینی دیـن و مانند آنها را مشاهده نمود.36
بنابراین میتوان نتیجه گرفت که در اندیشه سیاسی، ایده واحدی درباره نسبت دین و سـیاست وجـود ندارد و اندیشوران گوناگون درباره این موضوع ایدههای متفاوتی را ابراز داشتهاند
.
حال این پرسـش مـطرح میشود که آیا در جهان اسلام و از سوی انـدیشوران اسـلامی در ایـن باره چه نظریهها یا ایدههایی ابراز گـردیده اسـت؟ برای پاسخ به این پرسش در کلیت آن میتوان به آثار موجود در اینباره مراجعه نـمود37 کـه کماکان نشان دهنده تنوع انـدیشهها در بـاب نسبت دیـن و سـیاست در جـهان اسلام است
.
ایده راهنما در مورد جمهوری اسـلامی ایـران ظاهراً برداشت دینی است که سیاست را در خدمت دین میخواهد. درباره عینیت خـارجی نـسبت دین و سیاست در جمهوری اسلامی دو ادعا وجـود دارد: یکی این که در جـمهوری اسـلامی سیاست در خدمت دین است و دیـگر ایـن که دین در خدمت سیاست است. با توجه به مباحث گذشته و آن چه خواهد آمـد مـیتوان گفت در جمهوری اسلامی ایران آن چـه عـملاً وجـود دارد تعامل دین و سـیاست است
.
از یـک نگاه انتزاعی و تیپ ایـدهآل وبـری میتوان دو تیپ ایدهآل «سیاست در خدمت دین» و یا «دین در خدمت سیاست» را ترسیم نمود، اما تـوجه بـه این نکته لازم است که در مفهوم تـیپ ایـدهال این مـعنا نـهفته کـه تیپ ایدهآل، ایده آل و انـتزاعی است و به غیر از تحقق و عینیت خارجی است
.
عینیت خارجیِ «تعامل دین و سیاست»، گذشته از تحقق خارجی آن و نـگاه جـامعه شناختی به آن؛ به ساحت تـئوری و انـدیشه نـیز سـرایت نـموده است
.
یک پردازش از حکومت اسـلامی ایـن است که حکومت اسلامی، حکومتی است که درصدد پیاده کردن احکام اسلام است. اما احکام اسـلام کـدام است؟
امـام خمینی رحمةاللَّه در پاسخ نامه یکی از آقایان، کـه دربـاره فـتاوی و نـظریات مـتأخر امـام مطالبی را اظهار داشتند، میفرماید
:
این جانب لازم است از برداشت جناب عالی از اخبار و احکام الهی اظهار تأسف کنم. بنابر نوشته جناب عالی زکات تنها برای مصارف فقرا و سایر اموری است کـه ذکرش رفته است و اکنون که مصارف به صدها مقابل آن رسیده است راهی نیست... و انفال که بر شیعیان تحلیل شده است، امروز هم شیعیان میتوانند بدون هیچ مانعی با ماشینهای کـذایی جـنگلها را از بین ببرند و آن چه را که باعث حفظ و سلامت محیط زیست است را نابود کنند و جان میلیونها انسان را به خطر بیندازند و هیچ کس هم حق نداشته باشد مانع آنها باشد. منازل و مـساجدی کـه در خیابان کشیها برای حل معضل ترافیک و حفظ جان هزاران نفر مورد احتیاج است نباید تخریب گردد و امثال آن و بالجمله آن گونه که جناب عالی از اخـبار و روایـات برداشت دارید، تمدن جدید بـه کـلی باید از بین برود و مردم کوخ نشین بوده و یا برای همیشه در صحراها زندگی نمایند.38
امام در جای دیگر، فهرستی از موضوعات جدید که باید مورد توجه قرار گـیرد، ارائه مـینماید که گزیده آن چنین است
:
مـالکیت و مـحدوده آن، زمین و تقسیم بندی آن، انفال و ثروتهای عمومی، پول و ارز و بانک داری، مالیات، تجارت داخلی و خارجی، مزارعه و مضاربه و اجاره و رهن، حدود و دیات، قوانین مدنی، مسائل فرهنگی و برخورد با هنر به معنای اعـم، حـفظ محیط زیست و سالم سازی طبیعت، اطعمه و اشربه، جلوگیری از موالید در صورت ضرورت و یا تعیین فواصل در موالید، حل معضلات طبی، معادن زیرزمینی و ملی، تغییر موضوعات حرام و حلال و توسیع و تضییق بعضی از احکام در ازمـنه و امـکنه مختلف، مـسائل حقوقی و حقوق بین المللی و تطبیق آن با احکام اسلام
.
و پس از این نتیجهگیری میکنند
:
و همین جاست که اجتهاد مصطلح در حوزهها کافی نـمیباشد، بلکه یک فرد اگر اعلم در علوم معهود حوزهها هم باشد، ولی نـتواند مـصلحت جـامعه را تشخیص دهد... در مسائل اجتماعی و حکومتی مجتهد نیست.39
دو نمونه فوق از مواردی است که نشان میدهد آن چه در جمهوری اسلامی رخ دادهـ، هـمانا «تعامل دین و سیاست» بوده و این امر به تحقق خارجی محدود نمانده و به سـاحت نـظر نـیز کشیده شده است. در این جا میتوان این پرسش را مطرح نمود که آیا موارد یاد شـده نشان دهنده وقوع سکولاریزاسیون در جمهوری اسلامی و یا نشان دهنده سکولاریزه شدن اسلام و تـشیع نیست؟
در پاسخ این پرسش یـادآوری دو مـفهوم عقلانیت ارزشی و عقلانیت هدفمند و تبیین سکولاریزاسیون و سکولاریسم براساس این دو مفهوم لازم است. سکولاریزاسیون، یعنی جای گزینی عقلانیت هدفمند به جای عقلانیت ارزشی، و سکولاریسم، یعنی توجیه و پذیرش این جای گزینی. بنابراین تا زمانی کـه در جمهوری اسلامی عقلانیت ارزشی، ایده راهنما به شمار میرود عقلانیت هدفمند در چهارچوب و در راستای آن به رسمیت شناخته شده و به کار گرفته میشود، سکولاریزاسیون به معنای واقعی و علمی آن تحقق نیافته است. البته ایـن بـه معنای منتفی بودن فرآیند سکولاریزاسیون در خصوص جمهوری اسلامی ایران نیست. اگر تلاشهای تئوریک لازم انجام نگیرد و اگر موضوعات مهمی چون عقلانیت ارزشی و عقلانیت هدفمند و نسبت این دو با یکدیگر، ثابت و متغیر، مـصلحت، مـاهیت حکومت و سیاست، چگونگی حضور دین در جامعه و سیاست و... مورد پژوهش و تأمل قرار نگیرد و عقبه تئوریک نظام وظیفه علمی و تئوریک خود را انجام ندهد به هیچ وجه نمیتوان سکولاریزاسیون را منتفی دانست
.
لازم به تـذکر اسـت که ما در حال بحث از نسبت عقلانیت ارزشی و عقلانیت هدفمند با یک دیگر و این که عقلانیت هدفمند در چهار چوب و راستای عقلانیت ارزشی به کار گرفته شود، هستیم و در مقام انکار عـقلانیت هـدفمند نیستیم
.
گـرچه بحث از نسبت عقلانیت ارزشی و عـقلانیت هـدفمند نـیازمند فرصت دیگری است اما در اینجا یادآوری این نکته لازم است که عرصه اجتماع و سیاست را در رابطه با این دو نوع عقلانیت چند گونه مـیتوان تـصور کـرد: حاکمیت عقلانیت ارزشیِ به عنوان عقلانیت راهنما بـرای عـقلانیت هدفمند که به مقتضیات اجتماع و سیاست و زمان و مکان توجه داشته و منکر و نافی عقلانیت هدفمند نمیباشد
.
روشن است که انکار عـقلانیت هـدفمند ولو بـا تمسک به نام و عنوان عقلانیت ارزشی در واقع بازگشت به مـاقبل تمدن و مدنیت است. اسلامی که به ما میگوید: «برای آخرتت طوری کار کن که انگار فردا میمیری و بـرای دنـیایت طـوری کار کن که انگار برای همیشه زنده هستی»40 و پیامبر این دیـن مـیگوید: «خدا دوست دارد کسی که کاری انجام میدهد آن را محکم کاری کند و خوب و استوار انجام دهد»41 و مـیفرماید «مـن بـر امت خودم از فقر هراسان نیستم بلکه بر آنان از سوء تدبیر و عاقبت نـیندیشی و مـدیریت غـلط میترسم»42 و پیشوایان آن حتی در دم مرگ در کنار تقوی به «نظم» وصیت میکنند،43 چنین دینی نـه تـنها عـقلانیت هدفمند را به رسمیت میشناسد، بلکه آن را در عالیترین شکلش به کار میگیرد. آری ما را در حد عـقلانیت هـدفمند متوقف نمیسازد بلکه عقلانیت هدفمند را نیز مدیریت میکند و روشن است که این امـر بـا ایـدهها و ادعاها و رفتارهای منکر عقلانیت هدفمند که متناسب با ماقبل تمدن و مدنیت است کاملاً مـتفاوت میباشد
.
جمعبندی
در پایـان میتوان نتایج این پژوهش را چنین جمعبندی نمود
:
1. ایده سکولاریزاسیون در ایران معاصر در اواخر دهه 60 در پی ظـهور نـشانههای تـحولات نظری و تئوریک در جمهوری اسلامی، طرح گردید
.
2. برابر نهاد صحیح برای واژه سکولاریسم، دنیا گرایی و برای واژه سـکولاریزاسیون، دنـیوی شدن و یا دنیوی سازی است و برابر نهاد عرفی گرایی و یا عرفی شـدن بـرای ایـن دو واژه نادرست است و بر ابهامات و سردرگمیهای موجود میافزاید
.
3. برای شفافیت معنای سکولاریسم و سکولاریزاسیون از جمله میتوان از برابر نـهاد صـحیح ایـن دو استفاده کرد و موضوعات و حوزههای این دو را به تفکیک و تفصیل مورد بررسی قرار داد
.
4. مـاکس وبـر که نخستین بار از اصطلاح سکولاریزاسیون در جامعهشناسی استفاده کرد، به غلبه عقلانیت هدفمند یا ابزاری در همه شـئون زنـدگی و سرایت سکولاریزاسیون در دین به دیگر حوزههای حیات بشری توجه داشته است
.
5. نسبت دیـن و سـیاست به مثابه دو حوزه مهم از سکولاریزاسیون همه جـانبه، در تـبیین وبـر، در اندیشه سیاسی مورد توجه قرار گرفت و ایـدههای گـوناگونی در این باب عرضه شد. در خصوص نسبت دین و سیاست در جمهوری اسلامی دو نظر وجود دارد: «سـیاست در خـدمت دین» و «دین در خدمت سیاست
».
به نـظر مـیرسد که تـأمل در نـسبت دیـن و سیاست در ایران معاصر ما را به «تـعامل دیـن و سیاست» در جمهوری اسلامی میرساند. این تعامل در سطح جامعه شناختی متوقف نمانده بـلکه بـه سطح تئوری و اندیشه نیز سرایت کـرده است
.
6 . با بهرهگیری از تعبیر مـرحوم شـریعتی در باب نسبت عقل و دین کـه از دو نـوع دین مادون عقل و مافوق عقل یاد میکرد، میتوان نسبت میان عقلانیت ارزشی و عـقلانیت هـدفمند را به صورت عقلانیت ارزشی مـادون عـقلانیت هـدفمند و عقلانیت ارزشی مـافوق عـقلانیت هدفمند، تصویر نمود. بـر ایـن اساس عقلانیت ارزشی منکر و نافی عقلانیت هدفمند و مادون آن، متعلق به دوران ماقبل عقلانیت اسـت، و ایـدهای که براساس آموزههای اسلامی برای جـمهوری اسـلامی پیشنهاد مـیشود عـقلانیت هـدفمند در طول عقلانیت ارزشی است
.
پینوشتها
1. حـجة الاسلام یزدانی مقدم دانشجوی دکتری علوم سیاسی موسسه آموزش عالی باقرالعلومعلیه السلام
.
2. شرح و تفصیل ایده طـباطبایی را مـیتوان در آثار او ملاحظه نمود: سید جواد طـباطبایی، زوال انـدیشه سـیاسی در ایـران، گـفتار در مبانی نظری انـحطاط ایـران، ویراسته جدید، چهارم (تهران: انتشارات کویر، 1383
).
- سید جواد طباطبایی، تاریخ اندیشه سیاسی جدید در اروپا، جلد نخست، از نـوزایش تـا انـقلاب فرانسه، بخش نخست، جدال قدیم و جدید، اول (تـهران: نـشر نـگاه مـعاصر، 1383
.)
- سـید جـواد طباطبایی، تأملی درباره ایران، نشریه ناقد، سال اول، شماره دوم، فروردین - اردیبهشت 1383
.
3. سعید حجاریان، از شاهد قدسی تا شاهد بازاری (عرفی شدن دین در سپهر سیاست)، اول (تهران: انتشارات طرح نـو، 1380.)
و نیز برای نقد این اثر ر. ک: احمدرضا یزدانی مقدم، از دین دنیوی تا آستان قدرت، اول (قم: مرکز پژوهشهای اسلامی صدا و سیما، 1383.)
4.در همین راستا میتوان در آخرین شمارههای نشریه عصر ما، قبل از تـوقیف ایـن نشریه، توجه و دغدغه بحث از سکولاریسم و سکولاریزاسیون در جهان اسلام را ملاحظه کرد
.
5. عبدالکریم سروش، مدارا و مدیریت، اول (تهران: موسسه فرهنگی صراط، 1376
).
6. علیرضا شجای زند، دین، جامعه و عرفی شدن، جستارهایی در جامعهشناسی دین، اول (تهران: نـشر مـرکز، 1380.)
- علیرضا شجاعی زند، عرفی شدن در تجربه مسیحی و اسلامی، اول (تهران: انتشارات باز، 1381.)
7. برای تفصیل این مطلب ر. ک: احمدرضا یزدانی مقدم، پیشین
.
و نیز احمدرضا یزدانی مـقدم، ادراکـات اعتباری، مصلحت و سکولاریزاسیون، نشریه فـرهنگ انـدیشه، سال چهارم، شماره 13، بهار 1383
.
8. مانند
:
Webster''''s Unabridged Dictionary, Longman Advanced American Dictionary, American Heritage Talking Dictionary, Cambridge Advanced Learner''''s Dictionalry.
9. وثیق نیز مبتنی بر پژوهش فرانسواز شامپیون میگوید: «سکولار»، «سکولاریسم» و «سکولاریزاسیون» از ریشه سکولوم لاتینی
Soeculum استخراج شدهاند که ترجمه واژه یونانی آیـون یـا آیوناس
aiwanv است که به مـعنای «ایـام»، «سده» یا جهان میباشد
.
ر. ک: شیدان وثیق، آن چیست که «لائیسته» مینامند؟، گفتار دوم، واژهها، ریشهها و زمینهها، ص 13، نتیجهگیری از گفتار دوم؛ برگرفته از اینترنت
.
10. هنری لوکاس، تاریخ تمدن، ج 1، ترجمه عبدالحسین آذرنگ، چاپ اول (تهران: انتشارات کـیهان، 1366) ص 498
.
11. مـفهوم سکولار شدن در پژوهشهای تجربی لاری شاینر، چالشهای دین و مدرنیته، مباحثی جامعه شناختی در دینداری و سکولار شدن، سید حسین سراج زاده، اول (تهران: انتشارات طرح نو، 1383) ص 19 - 21
.
12. هادی جلیلی، تأملاتی جامعه شناسانه درباره سکولار شـدن، اول (تـهران: انتشارات طـرح نو، 1383، ص 13
.
13. احمدرضا یزدانی مقدم، ادراکات اعتباری، مصحلت و سکولاریزاسیون، پیشین
.
14. هم چنین جلیلی به استناد پژوهش مشترکی در 1999 در باب «تـئوری سکولاریزاسیون و مراحل شکلگیری این مفهوم» میگوید: اصطلاح دنیوی شدن برای اولیـن بـار تـوسط ماکس وبر به جامعهشناسی راه پیدا کرد
.
ر.ک: هادی جلیلی، پیشین، ص 12
.
و نیز ر.ک: شکوه محمودزاده، گیتی گرایی فلسفی و فـلسفه گـیتی گرایی، بخش دوم، سرچشمه و سرنوشت مدرنیته، در سایت اینترنتی ایران امروز
.
15. ملکم همیلتون، جامعهشناسی دیـن، مـحسن ثـلاثی، اول (تهران: موسسه فرهنگی انتشاراتی تبیان، 1377) ص 291
.
16. توماس اسپریگنز، فهم نظریههای سیاسی، فرهنگ رجایی، دوم (تهران: آگـه، 1370) ص 30 - 43
.
17. نقیب العطاس، اسلام و دنیوی گرایی (سکولاریسم)، احمد آرام، اول (تهران: موسسه مطالعات اسلامی دانـشگاه تهران - ایران و موسسه بـینالمللی انـدیشه و تمدن اسلامی کوالالامپور - مالزی، 1374) ص 44
.
18. دفتر طرحهای ملی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، باورهای دینی و نگرش اجتماعی، اول (تهران: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، 1383)
.
هم چنین برای نمونههایی از به کارگیری سکولاریسم و سکولاریزاسیون به عنوان مدل برای تـحلیل تحولات ایران ر. ک
:
- الیویه روآ، تجربه اسلام سیاسی، محسن مدیر شانهچی و حسین مطیعی امین، اول (تهران: انتشارات بینالمللی الهدی، 1378)
.
- مهرزاد بروجردی، آیا میتوان اسلام را عرفی کرد؟ کیان، سال نهم، مهر / آذر 1378، شماره 49
.
- مهرداد مشایخی، آهـنگ شـتابان سکولاریزاسیون و سکولاریسم در ایران، سایت اینترنتی نیلگون
.
- محمدرضا نیکفر، طرح یک نظریهی بومی درباره سکولاریزاسیون، آفتاب، سال سوم، تیر 1382، شماره 27
.
- برای مجموعه مباحثاتی میان علیرضا شجاعی زند، محمدجواد غلامرضا کاشی و عبدالمحمد کـاظمی پور در ایـن باره نک
:
- علیرضا شجاعی زند، ارزشهای «پیمایش» و نگرشهای «کارگاه»، کتاب ماه علوم اجتماعی 82، سال هفتم، شماره 10، مرداد 1383
.
- محمدجواد غلامرضا کاشی، باز اندیشی یک تجربه تازه، کتاب ماه علوم اجتماعی 84، سـال هـفتم شماره 12، مهر 1383
.
- علیرضا شجاعیزند، فرایندهای جاری پروژههای ناتمام، کتاب ماه علوم اجتماعی 85 - 86، سال هشتم، شماره 1 و 2، آبان و آذر 1383
.
- عبدالمحمد کاظمیپور، پیمایشهای کارآمد برای شناخت روندها، پیشین
.
دکتر تاجیک نیز تحلیل خود را بـر پیـمایش مـورد بحث در مناظره استوار ساخته اسـت و میگوید
:
«در شـرایط کـنونی، مسئله سکولار شدن عقاید دینی دل مشغولی بسیاری از آحاد جامعه است. نتایج تحقیق ملی، نشان میدهد اگر چه، میانگین کلی گرایش سـکولار کـمتر از حـد متوسط است، لکن نیمی از پاسخ گویان دارای گرایش مـنفی و نـیمی دیگر دارای گرایش مثبت به سمت سکولاریسم هستند. گرایش سکولار به موازات افزایش سن، کاهش و به موازات افزایش تحصیل، افـزایش پیـدا میکند
.»
«[در نـتیجه] با فرض ثابت بودن سایر شرایط با جای گزینی نـسل جدید، گرایش سکولار یا سکولاریسم در جامعه تقویت خواهد شد
.»
ر. ک: محمد رضا تاجیک، دهه سوم، تخمینها و تدبیرها، چاپ اول، (تـهران: فـرهنگ گـفتمان، 1383) ص 77 و 83
.
19. لیوئیس کوزر، زندگی و اندیشه بزرگان جامعهشناسی، محسن ثلاثی، هشتم (تهران: انـتشارات عـلمی، 1379) ص 319
.
20. مایکل لسناف، فیلسوفان سیاسی قرن بیستم، خشایار دیهیمی، اول (تهران: نشر کوچک، 1378) فصل اول و دوم
.
21. ژان لاک، جستاری در فـهم بـشر، تـلخیص پرینگل پتیسون، رضازاده شفق، اول، ویراسته جدید (تهران: انتشارات شفیعی، 1380)ص 431
.
دکتر مشکور نـیز بـرای واژه عـقل به ترتیب سه برابر نهاد آورده
:Reason, Intelligence, mind ر. ک: محمد جواد مشکور، فرهنگ تطبیقی عربی بـا زبـانهای سـامی و ایرانی، اول (تهران: انتشارات بنیاد فرهنگ ایران جلد دوم، 1357)
22. واژه
reason نیز از همین ریشه است. بنابراین تـفاوت دو واژهـ بیشتر در کاربرد و مراد از آن دو خواهد بود
.
23. توماس هابز، لویاتان، حسین بشیریه، اول (تهران: انتشارات نشر نـی، 1380) ص 94
.
24. مـترجم انـگلیسی آن را به
instrumentally rational «عقلانیت ابزاری» برگردانده است
.
See: Max Weber, Economy and Society, Edited by Guenther Roth and clous wittich, University of California press, Berkeley, Los Angeles, London. 1978, p24.
25. ماکس وبر، اقتصاد و جامعه، عباس منوچهری، مهرداد ترابی نـژاد، مـصطفی عمادزاده، اول (تهران: انتشارات مولی، 1374) ص 28
.
26. همان، ص 29 - 30
.
27. همان، ص 30
.
و نیز ماکس وبر، دین، قدرت، جامعه، احـمد تـدین، اول (تـهران: انتشارات هرمس، 1382) ص 332 - 333
.
28. لسناف نیز چنین تفسیری از عقلانیت هدفمند دارد. ر.ک: مایکل لسناف، پیشین، ص 26 - 27
.
29. See: Max Weber, The Protestant ethic and the spirit of captitalism, new translation and introduction by Stephen Kalberg, Black well publishers, Roxbury publishing company, LosAngeles, California, first published, 2002, p.7.
30. ماکس وبر، اخـلاق پروتـستان و روح سرمایهداری، عبدالکریم رشیدیان و پریسا منوچهری کاشانی، دوم (تهران: انتشارات علمی و فرهنگی، 1382)
.
31. ماکس وبـر، دیـن، قـدرت، جامعه، پیشین
.
32. جرج سابایان، تاریخ نظریات سیاسی، بهاءالدین پازارگاد، دوم (تهران: انتشارات امیرکبیر با همکاری انـتشارات فـرانکلین، 1349)، ص 152
.
و نـیز ر. ک: مایکل برسفور فاستر، خداوندان اندیشه سیاسی، جلد اول، جواد شیخ الاسلامی، چـاپ پنـجم، (چاپ سوم از ویراسته دوم) (تهران: انتشارات علمی و فرهنگی، 1380) فصل پنجم
.
33. موریس باربیه، دین و سیاست در اندیشه مدرن، امـیر رضـایی، اول (تهران: قصیده سرا، 1384)بخش اول
.
34. همان، بخش دوم
.
35. همان، بخش سوم
.
36. همان، بخش چهارم
.
37. داود فیرحی، نظام سـیاسی و دولت در اسـلام، اول (تهران: سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انـسانی دانـشگاهها (سـمت). قم: مؤسسه آموزش عالی باقرالعلوم (ع)، 1383
).
حـمید عـنایت، سیری در اندیشه سیاسی اسلام معاصر، بهاءالدین خرمشاهی، چهارم (تهران: انتشارات خوارزمی، 1374
).
م. مـ. شـریف، تاریخ فلسفه در اسلام، گروه مـترجمان زیـر نظر نـصراللَّه پورجـوادی، اول (تـهران: نشر دانشگاهی، 1365
).
38. صحیفه امام، ج 21، ص 150 - 151. نامه تـاریخ 2/7/67
.
39. هـمان، ص 176 - 178. نامه تاریخ 11/8/67
.
40.« اعمل لدنیاک کأنک تعیش ابداً و اعمل لآخرتک کأنک تموت غـدا» نـک: شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، دومـ، قم: جامعه مدرسین، 1404 قـ، ج 3، ص 156، حـدیث شماره 3569. این روایت را شیخ صـدوق از امـام کاظم (ع) نقل نموده است. این روایت از امام مجتبی (ع) نیز نقل شـده اسـت: نک: کفایه الاثر، ص 228
.
41. و لکن اللَّه یـحب عـبداً اذا عـمل عملاً احکمه» نـک: امـالی صدوق، اول (قم: مؤسسه بـعثت، 1417 قـ) ص 468. در جامع الصغیر روایت را با الفاظ مشابهی نقل میکند: «ان اللَّه تعالی یحب اذا عمل احدکم عملاً ان یـتقنه» نـک: جامع الصغیر، ج 1، ص 284، روایت شماره 18161
.
42. «ما اخـاف عـلی امتی الفـقر انـی اخـاف علیکم سوء التدبیر» ابـن ابی جمهور، عوالی اللئالی، اول (قم: مطبعه سیدالشهداء 1403 ق) ج 4، ص 39. روایت 136 [این هر سه ارجاع اخیر بـا یـاری عزیزان مؤسسه دار الحدیث به دست آمد
.]
43. «
اوصـیکما و جـمیع ولدی و اهـلی و مـن بـلغه کتابی بتقوی اللَّه و نـظم امـرکم» وصیت نامه مولی در نهجالبلاغه. نامه 47 از نسخه المعجم.
: